حمید داود آبادی نویسنده وبلاگ خاطرات جبهه در جدیدترین مطلب وبلاگش نوشت:
*آن که فهمید:
آقا سوسوله را آوردند.
شنیدم توی محل شهید آوردن. عادی بود. عادتمون شده، هزارتا هزارتا بیارن و ببرن. ککمونم نمی گزه. انگار نه انگار.
ولی این یکی با بقیه فرق داشت. نه یک کم، که خیلی.
از اسمش بگیر برو تا ...
مازیار ،مازیار، داداش کوچیکه افشین.
وای که چه بچه ای بود افشین. شرّ و شلوغ. از اونا که ...
اونا که چی؟ چی فکر کردین؟
اسمش سوسولی بود، خودشم یه کم، ولی نه اونقدر.
نه مثل من که ظاهرم رو خیلی حفظ می کنم، ولی باطنم از هر ...ی ...تره!
با افشین توی یه مدرسه درس میخوندم.
خودش که این بود، داداش کوچیکش چی بود؟
کوه عشق و معرفت. افشین با همه شلوغی و شرّبازیش، خیلی باحال بود. اینو امروز که نیست نمیگم؛ همون روزا به خودش میگفتم.
همیشه لبخند قشنگی روی لباش بود. هرچی من و ما عُنُق و اخمو بودیم، افشین شاد بود و خندان. قول میدم حتی لحظه های آخر هم اونقدر خندیده که ...
اصلا یادم رفت داشتم از کی می نوشتم. مازیار، داداش کوچیکه افشین.
مازیار بعد 29 سال برگشت و محل رو به هم ریخت. همون جوری که افشین به هم میریخت.
همه رو تکوند. دلاشون رو جارو کرد. اصلا قبل عید اومد تا یه خونه تکونی مفصل راه بندازه. حالا اگه گفتین مازیار که استخوناش رو آوردن، چه ربطی داره به داداشش افشین؟
افشین که ما مثلا بچه حزب اللهی های مدرسه که خیلی ادعای غیرتمون می شد، بهش می گفتیم "بچه سوسول".
آخه اسمشم سوسولی بود. ولی نه. خیلی داش مشدی و بامعرفت بود. خیلی باحال و بامرام.
آخه افشین هم رفت دنبال داداشش.
آره. اگه اشتباه نکنم، افشین یکی دوسال بعد داداشش رفت.
اون قدر به داداش کوچیکش وفادار بود، که نخواست جنازش برگرده.
هنوزم برنگشته. شاید به احترام داداشش مونده تا بعدا بیاد. احترام به برادر کوچیکه است دیگه.
افشین و مازیار، اسمشون سوسولی بود ولی رسمشون، از خیلی مدعیان مردی و غیرت، بالاتر.
اون روزی که بیگانه به خانه و کاشانه حمله کرد و ناموس ملت رو به خطر انداخت، افشین و مازیار همچین سینه سپر کردن، قلم پای دشمن رو خورد کردن تا دیگه هوس دست درازی به خاک دلیران نکنه.
همون موقع که بعضیا داشتند توی اون جاهای فرنگ، حالشون رو میکردن!
غیرت و شرافت. افشین و مازیار. اینها همیشه باهم در ذهنم تداعی میکنه. ای کاش مردنماهای امروز، ذره ای و فقط ذره ای، از مردونگی و غیرت افشین و مازیار بو برده بودن. اشتباه نکنید. نمیخوام نسل جوون بیگناه امروز رو بکوبم.
منظورم با این پایینی های به اصطلاح بالانشینه! این پایین رو بخونید تا ببینید منظورم با کیه:
* آن که نفهمید: ما آدمای خیلی خوبی هستیم. مومن و عالی.
هیشکی به گرد پای ما نمیرسه.
انقلاب که شد، منم ایران بودم. جنگ که شد، منم سینه سپر کردم. رفتم برای ارسال پیام انقلاب به اون سر دنیا. خب یکی باید بار این زحمت سخت رو به دوش میکشید!
زن و بچه ام رو هم بردم. رفتم دیار ژرمن ها تا بهشون حالی کنم ما چقدر انقلابی هستیم. زندگی در بین دشمن خیلی سخت بود. هزار و یک مصیبت داشت. بی پولی، سرما... وای نگو، سرما هم میخوردیم.
البته بی پولی رو که قربونش برم انقلاب، همه رو برامون جبران می کرد. هزار هزار، دلار دلار ...
بچه هامم بردم. خب باید فرهنگی بار می اومدن دیگه. خسته شدم. بیست و پنج سال غربت کم نیست.
اگه آزاده ها 10 سال غربت و سختی کشیدن، منم 25 سال غربت و سختی کشیدم. خب شکنجه اونا با ما خیلی فرق داشت.
شکنجه ما، روحی و روانی بود. از اونایی که "بایرام لودر" توی "اخراجیهای 2" التماس میکرد عراقیا شکنجه اش بدن!
من پیشمرگ همه میشدم. خدا هم برام ساخت. ایران که اومدم، فهمیدم چیکار کنم. شدم یقه سفید و دکمه تقوا (بیخود نگو دگمه پدرسوخته بازی) رو بستم و یواش یواش خودمو فروکردم ...
آخرش شدم اونی که دنبالش بودم. این ور و اون ور و بیشتر توی جعبه جادو، بعنوان کارشناس فرهنگی حرافی کردم و نظریه دادم. متخصص همه چی شدم. از یارانه گرفته تا رایانه و ...
تا آخرش به آرزوی کودکیم رسیدم و شدم رئیس.
حالا وقت میوه چینی رسید. پسر گلم هم باید که به نوایی میرسید.
آخرش شد آقازاده. آرزوم بود. اونکه سن و سالش از انقلاب کمتره، واسه خودش مردی شده.
اون اولا که حالیش نبود. اونقدر توی کله اش خوندم تا چند جزء قرآن حفظ کرد. مثل خودم ریش گذاشت و توی مجلس های این ور و اون ور قرآن خوند تا خودش رو توی دل رئیس رووسا جا کرد.
حالا دیگه وقت میوه چیدنشه. اون وقتا که خودم رو توی فلان وزارت خونه فروکردم، اونم فروکردم تو دفتر خودم.
بچه متولد فرانکفورت که نباید بیکار بمونه! آخرش شد اونی که دنبالش بودم. الان فقط داره به مردم بیچاره و بدبخت خدمت میکنه. به قشر آسیب پذیر. زیر خط فقری ها! همونا که وقتی ما توی هامبورگ می چریدیم، این جا بهشون میگفتن مستضعف!
همه چی وارد می کنه. از کمیابترین داروها گرفته تا ... آخرین مدل ماشینهای دویست سیصد میلیونی. حال میکنم آقازادمو میبینم.
آخرش خارج رفتن به دردمون خورد.
مطمئنم همین بچه، آینده نسل اندر نسلمون رو می سازه.
همین الان واسه خودش تاجری شده که صدتا مثل اون به گرد پاش نمیرسن.
خودمونیم: اگه انقلاب واسه خیلیا آب نداشت، واسه ما خارج رفته ها، فرهنگ خورده فرنگ، خوب نونی داشت.
خودم رو که ببندم، باز میرم همون جا که بچه هام میرن و میان. بچه باید اسمش درست و حسابی باشه.
این اسمای سوسولی مثل افشین و مازیار چیه؟
آقازاده باید اسمش خوب باشه. مثلا از سوره های قرآن!
بی خود شایعه درست نکنید. چرت و پرت نگین. کی گفته آقازاده من وقتی می ره دیسکوهای فرانکفورت، اونجاها رو براش قُروق می کنند؟!
به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله،هفته نامه یالثارات الحسین(ع) در ستون سیاست به روایت همولایتی نوشت: شنیدهایم که دادستان محترم شهرستان دزفول با حمایت از نیروهای بسیجی مجموعهای از اقدامات تامینی را در چند ماه اخیر در سطح منطقه به اجرا گذاشته که منجر به کاهش جرایم و افزایش امنیت اخلاقی در این شهرستان شده است!لذا:
1- از مقامات عالیه عدلیه خواهشمندیم نسبت به تقدیر از ایشان و ترویج چنین اقداماتی در میان سایر دادستانهای محترم اقدامات لازمه را مبذول فرمایند!
2- نتیجه میگیریم اگر یک دادستانی درد دین و امنیت و اخلاق جامعه را داشته باشد میتواند بسیاری از کارهای زمین مانده قوه قضائیه (مثل پیشگیری از جرایم به وسیله نامساعد کردن زمینههای وقوع جرم) را به نحو مناسب انجام دهد و به سرانجام برساند.
3- برای کاهش جرم باید از اختیارات قضایی بیشترین بهره را برد!( که الان از این ظرفیت در حداقل ممکن استفاده میشود.)
4- ما هم به سهم خودمان از ایشان ممنونیم! خدا خیرشان بدهد!
* مثال: به عنوان نمونه در طول چند ماه اخیر ایشان با کمک بچههای بسیجی دزفول یکی از اماکن عمومی و تفریحی این شهر که کانون فساد، بیبند و باری، فحشا، عربده و چاقوکشی، شرب خمر و... در سطح شهرستان و شمال استان خوزستان شده بود را پاکسازی کرده و به صورت دائمی تحت نظارت قرار دادهاند.
نتیجه آن شد که با نامساعد شدن منطقه برای ارتکاب جرایم، مجرمان و متخلفان گورشان را گم نموده و محیط جهت استفاده خانوادهها و مردم متدین مساعد شد! (یعنی یک قدم معقول و قانونی موجب کاهش جرایم و افزایش امنیت اخلاقی و روانی و ایجاد محیط آرام و امن برای زندگی مردم میشود! چرا سایر دادستانهای مملکت از این نمونه مطلوب الگو نگیرند؟!)
پایگاه خبری انصارحزب الله:روز نهم دی ماه مرضیه اکبر آبادی معاون امور ورزش بانوان و ورزش همگانی وزارت ورزش مفتخر به اعلام خبر فتح باب دیگری در عرصه پرده دری در نظام جمهوری اسلامی ایران شد وگفت: »با توجه به جذابیت رشته موتور سواری و وجود علاقمندان زیاد این رشته درمیان دختران و زنان ایرانی، درجلسهای با حضور مسئولان فدراسیون مربوطه تصمیماتی برای فعالیت آنان دراین رشته گرفته شد.
مرضیه اکبر آبادی که احتمالا راههای خنثی سازی اعتراضات احتمالی به این تصمیم را نیز درهمان جلسه کذایی بررسی کرده بوده گفت:»زنان براساس این مجوز نمیتوانند در کوچه و خیابان موتور سواری کنند بلکه تنها اجازه دارند در پیستهای ورزشی تمرین کرده و در رقابتهای رسمی یا منطقه ای شرکت کنند. قطعا لباس مناسب برای زنان ورزشکار در این رشته طراحی خواهد شد و امیدوارم زنان بتوانند در این رشته نیز همچون سایر رشتههای ورزشی موفقیتهای قابل توجهی کسب کنند.»
همانطور که ذکر شد خانم اکبر آبادی پیشاپیش کپسول اطفاء حریق را برآتش خشم متدینین گرفته است، اما ذکرچند نکته درجهت اثبات بیمحل بودن ادعای ایشان ضروری است.
بر اساس تبصره ماده 20 قانون جدید در صدور گواهینامه در قانون رسیدگی به تخلفات باتصویب درجلسه علنی روز یکشنبه مورخ هشتم اسفند 1389 وتأیید شورای محترم نگهبان به پیوست اب?غ گردید» صدور گواهینامه رانندگی موتورسیکلت برای مردان برعهده نیروی انتظامی است.»
پس همانطور که مشخص است مثل بسیاری موارد دیگر که قانون جمهوری اس?می ایران در مورد آن ساکت است درمقررات جدید فوق نیز به صورت مستقیم رانندگی با موتورسیکلت برای زنان ممنوع اعلام نشده وتنها با عنایت به اینکه عملا"" بدون گواهینامه کسی قادر به راندن وسیله نقلیه نبوده و مرجع صدور آن در قانون صرفا""برای مردان مشخص شده است، می توان چنین استنباط کرد که طبق مقررات رانندگی با موتور سیکلت برای زنان ممنوع میباشد.
اما از آنجا که همواره این نوع استنباطهاست که کار را به جای باریک وحتی فتنه میکشاند! به نظر میرسد به زودی شاهد بدعت دیگری در عرصه اباحه گری خواهیم بود که با قهرمان پروری درطول آن به شاخه دیگری از سبکهای ترویجی زندگی غربی درکشور تبدیل شده و دیری نمیگذرد که مثل سایر موارد به امور روزمره و پذیرفته شده جامعه بدل میگردد مواردی مثل رقصیدن و کشف حجاب زنان در سالنهای ورزشی، یا حضور زنان قایقران با البسه بسیار چسبان در مسابقات! ومواردی از این دست که قانون در مورد آن سکوت کرده اما شرع بیدار نه! و برخی مسئولین هم با اتکاء به همین خلاء قانونی با گردن کلفتی میگویند همین هست که هست!
یکی از موارد مشابه هم که بانی آن اکنون در سلول انفرادی اوین است، دوچرخه سواری زنان است که به همت فائزه هاشمی باب شد و در سایه سکوت قانون رواج یافت. هرچند شهرداری در بدو امر براساس همان قانون استنباطی به زنان دوچرخه کرایه نمیداد اما زنان و دختران مثلا آزاد اندیش آنقدر با وضعیت نا بهنجاردر کوچه و خیابان دوچرخه شخصی سوار شدند که31 تیرماه سال جاری محمدرضا محمودی معاون عمرانی استاندار تهران آب پاکی را روی دست همه ریخت و رسما اعلام کرد:»از نظر قانونی هیچگونه ممنوعیتی برای استفاده بانوان از دوچرخه وجود ندارد. « شهرداری تهران هم استنباط خود را عوض کرد و در مسیرهای شرقی و غربی تهران ایستگاهها، مسیر ویژهای را برای دوچرخه اختصاص داد.
حالا هم قصه از همان قرار است! و دیری نمیپاید که شاهد ویراژ دخترکان عشق موتور درخیابانها خواهیم بود که احتمالا اثری هم از پوشش ادعایی خانم اکبرآبادی در هیئت آنان مشاهده نخواهد شد و هزار احتمال دیگر که به مرور متاسفانه کسی توان جمع کردن آن را نخواهد داشت.
آن وقت است که لابد یکی مثل اکبر آبادی در یک سمت دیگر با موج استقبال زنان برای موتور سواری در خیابان مواجه شده و در یک جلسه فرمایشی، قانون را از سکوت خارج میکنند تا زنان بدون دغدغه از خانه به محل کار ویا هرجای دیگر تردد کنند.
هرکی هرکی است دیگر! سینما مبلغ زنا و مشوق دختران برای زندگی به شیوه لاله شوماخر میشود، رئیس فدراسیون والیبال با مثال قرار دادن خواهر و دخترش که مستقیما بدن نیمه عریان مردان را دید میزنند بقیه را هم تشویق به این حرام میکند، امروز هم وزارت ورزش مجوز تک چرخ زدن زنان را صادر میکند و لابد آقای رئیس هم تا 7 ماه آینده حداقل یکی از وعدههای خودش یعنی راه دادن زنان به ورزشگاههای فوتبال را عملی میکند. به قول آقای حداد عادل خدا به خیر بگذراند این هفت ماه را تا حداقل پس از آن فکر چاره کنیم.
ملت مسلمان ایران بارها اعتقاد و پایبندی خود را به احکام نورانی شرع مقدس در صحنههای گوناگون نشان دادهاند و این یعنی مبنای قوانین کشور را شرع اسلام برگزیدهاند و قانون اساسی و نهادهای رسمی کشور همگی مؤید این مهم هستند، لذا مسئولانی اگر بخواهند خارج از این محدوده عمل کنند، دانسته یا ندانسته در برابر اسلام و ملت مسلمان ایران ایستادهاند.
عقل سلیم حکم میکند اگر مسئولی در پی برنامه جدید است، ابتدا نظر متقن شرع و علما را جویا شود و از سهلانگاری در این امور خودداری کند
گزارش تریبون مستضعفین، موسسه فرهنگی آسمانه در سومین سالگرد نه دی، نسخه سوم از نرمافزار روز بصیرت را ارائه کرد. این نرمافزار با هدف بصیرتافزایی هر چه بیشتر مردم، مقابله با فتنههای آینده (فارغ از وارد شدن به هر گونه جانبگیری سیاسی) و بررسی نقش مؤثر مقام معظم رهبری در برونرفت جامعه از فتنهی سال 88 تولید شده است.
محتویات نرم افزار چندرسانه ای روز بصیرت
* سپید و سیاه
بصیرت و فتنه شناسی در قرآن، کلام اهل بیت و خبرگان سیاسی و فرهنگی کشور، مروری بر این دو مقوله در تاریخ اسلام، و راهکارها و نتایج دستیابی به بصیرت. شامل بخش های: بصیرت شناسی، راهکارهای دستیابی به بصیرت، فتنه شناسی، راهکارهای فتنه گران (شگردها) و درآینه تاریخ
* فصل الخطاب
بررسی نقش ولایت فقیه در حفظ نظام اسلامی به خصوص در مواقع فتنه، با نگاهی بر زندگینامه مقام معظم رهبری، و تدابیر خردمندانه ایشان در دوران رهبری. شامل بخش های: ولایت پذیری در دوران فتنه، مرد دین، مرد سیاست، علمدار بصیرت، شرح خطبه
* پازل دشمن
مروری بر مقوله دشمن شناسی و راهکارهای مقابله با هجمه های دشمن؛ با ارائه تاکتیک های ایشان، تهاجمات رسانه ای، و اتاق های جنگ با نظام جمهوری اسلامی. شامل بخش های: اتاق جنگ، گلادیاتورهای مجازی، تاکتیک هایی برای مبارزه
* ایران 88
وقایع نگاری اتفاقات دوران فتنه، با بهره گیری از روزشمار، تیترهای داغ آن دوران، و بررسی مواضع و فعالیت های رهبری، عمارها، خواص خواب، رسانه ها و دشمن. شامل بخش های: آمار و ارقام، روزشمار، تیترهای داغ، 9 دی
* ایران 92
نگاهی به انتخابات یازدهم ریاست جمهوری در سال 92، با بررسی کارشناسی نامزد اصلح، دلایل اهمیت انتخابات یازدهم، سبک زندگی انتخاباتی و واژه شناسی سیاسی. شامل بخش های: دلایل اهمیت انتخاب یازدهم، به کی رأی بدم؟، سبک زندگی انتخاباتی، آگاهیهای سیاسی
برخی از کارشناسانی که در تهیه نرمافزار روز بصیرت همراهی کردهاند عبارتند از: آیت الله سید احمد خاتمی (در بخش بصیرت شناسی و فتنه شناسی)، آیت الله علم الهدی (در بخش بصیرت شناسی و فتنه شناسی)، دکتر صفار هرندی (در بخش بصیرت شناسی و فتنه شناسی)، دکتر رجبی دوانی (در بخش بصیرت و فتنه در تاریخ اسلام)، دکتر کوشکی (در بخش معیارهایی برای رئیس جمهور آینده)
سعی کردیم جنگ رسانهای رسانههای خارجی را به تصویر بکشیم
وحید مداح، مسئول روابط عمومی موسسه فرهنگی آسمانه درباره این نرمافزار با تریبون مستضعفین گفتگو کرده است.
درباره نرمافزار روز بصیرت کمی توضیح دهید که شامل چه بخشهایی است؟
این نرمافزار که تولید کردیم به اسم روز بصیرت است و این نسخه، نسخه سوم میباشد. دو نسخه قبلی در سالهای قبل به صورت سازمانی توزیع شده است.
نرمافزار روز بصیرت به مناسبت نه دی تولید شده با یک نگاه متفاوت به موضوع فتنه و بدون جانبگیری سیاسی سعی کردیم این نرمافزار را تولید کنیم. و علاوه بر موضوع فتنه به انتخابات 92 ریاست جمهوری نیز پرداختهایم. در این نرمافزار به صورت مجزا از کارشناسان مختلفی استفاده کردهایم. از تکنولوژیهای روز مانند پرده سبز استفاده کردهایم و سخنرانان با توجه به مخاطبشناسی انجام گرفته بر روی تصاویر صحبت کردهاند.
در این نرمافزار از بیانات آیت الله خاتمی، آیت الله صدیقی، آیت الله علمالهدی، آقای صفار هرندی، حجت الاسلام ابوالقاسمی، حجت الاسلام اصلانی، دکتر رجبی دوانی و دکتر صادق کوشکی در مباحث مختلف استفاده کردهایم. و از این بیانات در قالبهای سفید و سیاه، فصل الخطاب، پازل دشمن، ایران 88 و اتنخابات 92 ارائه شده است.
در حال حاضر پخش فروشگاهی این نرمافزار در تهران به مناسبت نه دی آغاز شده و در شهرستانها نیز در دست اقدام است.
نرمافزار به صورت کیفی چگونه ساخته شده؟
این نرمافزار به شکل متفاوتی نسبت به نرمافزارهای مشابه ساخته شده، در صفحات مختلف نرمافزار یک بازیگر تئاتر استفاده شده که تصویر را روایت میکند و مخاطب رها نمیشود. در جایی که متن وجود صدا وجود دارد، در واقع نرمافزار به صورت مولتی مدیا ساخته شده. درباره ایران 88 هم سعی کردیم که در نرمافزار به صورت مقطعی حوادث را روایت کنیم و سعی کردیم که آن جنگ رسانهای رسانههای خارجی را هم به تصویر بکشیم.
این نرمافزار را چگونه میتوان تهیه کرد؟
علاقمندان می توانند برای تهیه این محصول به سایت monasebat.com مراجعه نمایند.
حدود 2 سال قبل بود به توصیه دوستان بالاخره شرف حضور در مراسم های آیت الله مجتبی تهرانی رو یافتم .
دیر رسیدم، برای همین نتونستم نماز رو به ایشون اقتدا کنم.
ان هایی که در محضور ایشون بودن میدونن که بعد اتمام نماز ایشون برخی نمازهای مستحب را به جا می آورند مردم و حاضران دور منبر ایشون آماده می شوند تا از بیانات ایشان استفاده کنند و من چون دفعه اولم بود می رفتم نمیدونستم که برنامه چیه و به چه نحوی برگزار می شود.
با توجه به چیزهایی که شنیده بودم درباره کرامات ایشان گفتم من بنده گنه کار اگر جلوی ایشون باشم ممکنه منو ببینن و باعث ناراحتی ایشون بشم و باطن نامناسب منو ببینن.
هنگام آمدن ایشان برای رفتن به بالای منبر، جای خودم رو تغییر دادم و به گوشه ای رفتم تا در معرض دید نباشم.
پامنبری های آیت الله تهرانی برخی اخلاق ایشان رو می شناسن و میدونن که وقتی ایشون برخلاف برنامه صحبت میکنن حتما چیزی اتفاق افتاده.
ایشون بدون هیچ مقدمه ای گفتن: «ای آقایی که از ترس من مجتبی تهرانی جاتو عوض میکنی و میری اونطرف، اگر نصف این ترس رو خدا داشتی دیگه هیچ نگرانی ای نداشتی و راحت بودی»
این صحبت های ایشون با صلوات های مکرر حاضران مواجه شد.
این گونه صحبت کردن برای پامنبری های ایت الله تهرانی رحمت الله علیه، خیلی آشناست و حاضران متوجه شدن که ایشون چیزی دیدن که به آن اشاره می کنند.
بدجوری تحت تاثیر این صحبت های ایشون قرار گرفتم، از اون تاریخ هروقت میتونستم سعی میکردم در جلسات ایشون شرکت کنم و از محضر این عالم ربانی استفاده کنم.