آمار فدایی - دلبسته یاران خراسانی خویشم
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
وصیتنامه شهدا
وصیت شهدا
لینک دوستان

ویرایش
پیوندهای روزانه
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 14
کل بازدید : 839314
تعداد کل یاد داشت ها : 532
آخرین بازدید : 103/9/22    ساعت : 2:45 ص
تاریخ روز

جوانفکر به دنبال فرزندان هاشمی 
پایگاه خبری انصارحزب الله : درحالی که هفته گذشته پس از فراز و نشیب فراوان، فرزندان هاشمی رفسنجانی برای تحمل مجازات و همچنین انجام تحقیقات روانه زندان اوین شدند، علی اکبر جوانفکر مشاور رسانه‌ای رئیس جمهور نیز که پیشتر از سوی دادگاه کیفری استان تهران و همچنین دادگاه انقلاب اسلامی تهران به دو فقره حبس تعزیری محکوم شده بود، شامگاه چهارشنبه پنجم مهر ماه برای اجرای حکم محکومیت خود به زندان معرفی شد. 

محبوس و محروم
بنا به احکام صادره از سوی شعب دادگاه‌های یاد شده که به تایید دیوانعالی کشور ودادگاه تجدیدنظر استان تهران نیز رسیده است، نامبرده به اتهام توهین به مقام معظم رهبری، نشر مطالب خلاف موازین اسلامی و مطالب مخالف عفت عمومی علاوه بر دو فقره محکومیت حبس تعزیری، به محرومیت ازهرگونه اشتغال و فعالیت مطبوعاتی و رسانه ای نیز محکوم شده است. 

تاسف رئیس دولت معیار از اجرای عدالت
این درحالی است که محمود احمدی‌نژاد پس از ورود به تهران در پاویون جمهوری فرودگاه مهرآباد، در پاسخ به پرسشی درباره دستگیری علی‌اکبر جوانفکر گفت:‌«من خیلی متاسفم که در آستانه سخنرانی رئیس‌جمهور در سازمان ملل در حالی که جهان منتظر شنیدن دیدگاه‌های ملت ما بودند این اتفاق افتاد.همان‌طور که می‌دانید در سازمان ملل دو دسته سخنرانی می‌کنند؛یک عده طرفداران نظام سرمایه‌داری هستند که حرف آخر آنها را آمریکا می‌زند و یک دسته کشورهای مستقل هستند که حرف آخر در میان آنها را ایران می‌زند. 

با این توصیف، اینکه به‌ یکباره قبل از سخنرانی رئیس‌جمهور، مشاور رسانه‌ای رئیس‌جمهور و مدیرعامل ایرنا بازداشت می‌شود مایه تاسف است بویژه اینکه اتهام او، توهین به رهبری است؛ مسئله‌ای که هیچ ایرانی آن را نمی‌پذیرد. من این مسئله را دنبال خواهم کرد.» 

طراح خط قرمز
این درحالی است که پیش از این نیز احمدی نژاد مورخ 8 تیر ماه سال 1390در حاشیه‌ جلسه‌ هیئت دولت گفته بود:«گر بخواهند ادامه بدهند و به بهانه‌های گوناگون همکاران ما را در کابینه متهم کنند، وظیفه‌ اخلاقی، قانونی و ملی دارم که بایستم و از همکاران خودم در کابینه دفاع کنم.در واقع کابینه خط قرمزی است که اگر بخواهند به آن دست‌اندازی کنند، دیگر من باید وظیفه قانونی خود را انجام دهم و این حتما به کشور آسیب می‌زند.» 

سیاست قوه قضائیه
این درحالی است که 27 شهریور ماه سال جاری نیز مصطفی پورمحمدی رئیس سازمان بازرسی کشور درگفت وگو با روزنامه خراسان در پاسخ به سوال خبرنگار که می‌پرسد چرا پرونده آقای رحیمی در قوه قضائیه به دلیل برخی مصالح متوقف شده است می‌گوید:«سیاست قوه قضائیه و دیگر قوا این است برای این که امور کشور با اخلال و مشکل روبه رو نشود وتنازع و کشمکش را به حداقل برسانند، حالا حتی اگر بر اساس تخیل و توهم هم این فضاها ایجاد شود، به هر حال باید آن را رعایت کرد.زیرا الان کشور در موقعیتی نیست که بخواهیم با جدال‌های میان قوا، این وضعیت را ادامه دهیم.» 

خلاف سیره
این فرایندی است که دکتر لاله افتخاری نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی درباره آن به یالثارات می‌گوید: آنچه در قالب مقاومت برای اجرای عدالت از سوی رئیس صورت می‌پذیرد درواقع برخلاف سیره ائمه معصومین و درراس آن امیرالمومنین علی علیه‌السلام است.حتی حضرت علی علیه السلام نیز جایگاه خود را مستمسک عدم حضور در دادگاهی که با شکایت از او تشکیل شده بود قرار نداد. 

شعارهای فراموش شده
این درحالی است که در جامعه ما با توجه به داعیه‌داری استقرار حکومت اسلامی، مردم انتظار دارند مطابق سیره اهل بیت علیهم‌السلام رفتار شود و یا حداقل اینکه اگر زمانی سهوا خلافی در این مسیر اتفاق می‌افتد، اما مخالفت و مقاومتی با آن دربین نباشد.ضمن اینکه چنین رویه‌ای دریک حالت حداقلی، برخلاف شعارهایی است که شخص رئیس‌جمهور در زمان تصدی ریاست‌ دولت سر داده‌اند. بنابراین بدیهی است که آقای احمدی نژاد هم باید در برابر اجرای قانون تمکین کند و اجرای آن را به قوه قضائیه بسپارد. 

اگر فساد نیست چرا مقاومت می‌کنید؟
لاله افتخاری در ادامه با توجه به اینکه در تاریخ انقلاب اسلامی بی‌سابقه است که یک مقام مسئول برای اجرای عدالت خط قرمز تعیین کند به یالثارات می‌گوید: این رویه درواقع تقویت کننده و حتی در حکم تایید خبرهایی است که مبنی بر وجود قطعی فساد در اطراف رئیس جمهور منتشر می‌شود. درواقع مقاومت دربرابر احضار افراد به دادگاه و پاسخ گویی به اتهامات چه نکته‌ای به غیر از این مسئله را در اذهان تقویت خواهد کرد؟ 

طراح خط قرمز در تقابل با رهبری
ضمن اینکه باید گفت اتخاذ چنین مواضعی از سوی رئیس‌جمهور در واقع ایجاد کننده حاشیه امن برای خلافکاران و کسانی است که اقداماتی برخلاف مصالح نظام جمهوری اسلامی ایران انجام می‌دهند.بنابراین بهتر است تا آقای احمدی نژاد در این چند ماه باقی مانده از دولت دهم مواظب زحمات این دولت و اشخاص خدوم داخل آن باشد. لذا ایشان باید متوجه باشد که تعیین خط قرمز در نظام جمهوری اسلامی برعهده قانون اساسی وولی فقیه است و نه هیچ کس دیگر. 

بنابراین باید گفت مواضع رئیس جمهور در قبال اجرای قانون و عدالت برای نزدیکانش درمغایرت کامل با فرمایشات مقام معظم رهبری مبنی بر لزوم در پیش گرفتن خود نظارتی و تقوای درون گروهی‌است که بسیار برای دولت و چهره‌های ولایی مشغول خدمت در آن زیان‌آور است.

منبع:هفته نامه یالثارات الحسین(ع)






      

زمان‌دقیق سفر رهبرانقلاب به‌خراسان شمالی

به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله به نقل از مهر، نماینده مردم خراسان‌شمالی در مجلس خبرگان رهبری، امام جمعه بجنورد و استاندار خراسان‌شمالی در آستانه سفر مقام معظم رهبری به استان دومین پیام خود را صادر کرده و زمان حضور ایشان در خراسان شمالی را به اطلاع عموم رساندند.

آیت‌الله حبیب‌الله مهمان‌نواز، حجت‌الاسلام ابوالقاسم یعقوبی و محمود احمدی‌بیغش در این پیام گفته اند: مردم این دیار چهارشنبه 19 مهرماه 1391، مسیر ورودی ولی امر خود، از فرودگاه بجنورد تا ورزشگاه تختی را گلباران می‌کنند و خاک قدوم مبارکش را توتیای چشم می‌کنند.

در ادامه این پیام آمده است: اکنون دیار باب‌الرضا و گنجینه فرهنگ‌ها، خراسان‌شمالی، چشم به راه قدوم پر برکت و وجود گوهر بار ولی امر مسلمین رهبر معظم انقلاب حضرت آیت ا... العظمی امام خامنه‌ای(مد ظله العالی) است و مردم غیور و شهیدپرور در این خطه کهن، خود را برای میزبانی مقتدای خویش آماده می‌کنند.

در بخش دیگری از این پیام آمده است: قلب‌ها در سینه‌ها به عشق دیدار روی محبوب می‌تپد و همگان مهیا می‌شوند تا از اقصی نقاط استان در مراسم استقبال آن رهبر فرزانه حضور یافته و با شور و شعف تحسین‌برانگیز خود، ولایت‌مداری و عشق به نظام اسلامی را به جهانیان فریاد کنند و با ندای لبیک یا رسول ا... لرزه بر اندام دشمن انداخته و دست در دست یکدیگر با آرمان‌های امام راحل(رضوان ا... تعالی علیه) و شهدای اسلام تجدید بیعت کنند.

این پیام در پایان تصریح کرده است: خیل مشتاقان و جان‌نثاران مقام عظمای ولایت، ساعت 8:00 صبح روز چهارشنبه 19 مهرماه 1391، مسیر ورودی ولی امر خود، از فرودگاه بجنورد تا ورزشگاه تختی را گلباران می‌نمایند و خاک قدوم مبارکش را توتیای چشم می‌کنند.

آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد/ مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد






      

به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله،هفته نامه یالثارات الحسین(ع) در ستون سیاست به روایت همولایتی نوشت:شنیده شده که می‌خواهید رئیس جمهور شوید! مبارک است! اما می‌شود لطف کنید و قبل از ریاست جمهوری به این چند نکته توجه بفرمایید: 

1- ناموس مردم در مترو امنیت ندارند! این روزها فراوان اتفاق می‌افتد که مردنماهای گردن‌کلفت (و خالی از یک ذره مردانگی) سرشان را مثل حیوان پایین می‌اندازند و می‌روند در قسمت زنانه مترو و هیچ کسی هم نیست که جلوی آنها را بگیرد! 

اگر شما نتوانید به این رسیدگی کنید و از چند واگن زنانه مترو حفاظت کنید چطور می‌خواهید مردم به شما اعتماد کنند و مملکت را به شما بسپارند؟ آیا اجرای جدی طرح تفکیک در مترو خیلی سخت است؟ به پول نیاز دارد و یا یک ذره غیرت؟ یک سر سوزن همت؟ یک وجب دین و ایمان؟ 

2- وقتی مسئول تاکسیرانی مستقر در ایستگاه راه‌آهن تهران در محل کارش و درست زیر تابلوی بزرگ محاسبه کرایه تاکسی‌های راه‌آهن توسط تاکسیمتر می‌فرماید تاکسیمتر سیخی چند و اخذ کرایه‌های دو و سه برابر قیمت مصوب از سوی رانندگان تاکسی را تایید می‌کند و به مسافری که از تخلف راننده تاکسی به او پناه آورده پوزخند می‌زند و می‌فرماید تابلو محاسبه کرایه توسط تاکسیمتر دکور است و می‌توانی آن را بکنی و بیندازی دور! توقع ندارید که مردم به شما رای بدهند؟ 

چون می‌ترسند فردا شما رئیس جمهور بشوی و وزیران و استانداران و مدیران و زیردستان شما با همین عبارتها با مردم طرف بشوند و زور بازویشان را به رخ بکشند! اگر شما نمی‌توانید یک مسئول (برای آبروداری) درست برای تاکسیرانی راه‌آهن تعیین کنی چطور می‌توانید مملکتی را اداره کنید؟ (نفرمایید همان‌طوری که محمود توانست! چون کسی نمی‌خواهد دوران محمود تکرار شود!) 

3- پایبندی شما به دیدگاه‌ها، فرامین و سیاستهای اعلام شده از سوی ولی فقیه از میزان عمل شما و زیردستانتان به شعار امسال معلوم می‌شود.‌(آیا برای تبلیغ فلان شرکت خارجی جایی بهتراز خیابانهای اطراف بیت رهبری پیدا نکرده‌اید؟ آیا معنی حمایت از کار و سرمایه و تولید ایرانی تبلیغ گسترده محصولات مصرفی خارجی در تهران توسط شهرداری است؟






      

پیشنهاد سینمایی به احمدی نژاد
خدا ما را بکشد اگر یک کلمه دروغ گفته یا اغراق کرده باشیم! آنهایی که فیلم را دیده‌اند می‌دانند که ماجرا خیلی ناجورتر از این حرفهاست و ما برای رعایت عفت عمومی داستان فیلم را با هزار جور سانسور بیان کرده‌ایم!
به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله،هفته نامه یالثارات الحسین(ع) در ستون سیاست به روایت همولایتی نوشت:یکی از فیلم‌هایی که توسط جواد شمقدری (معاون سینمایی وزارت ارشاد و مشاور هنری رئیس جمهور) مجوز ساخت و نمایش و جایزه ویژه جشنواره فیلم فجر دریافت کرده «برف روی کاج» است. 

داستان این فیلم درباره زن شوهرداری است که شوهرش با دختری رابطه نامشروع دارد و او هم با پسر همسایه روی هم ریخته و در آخر فیلم زن با خونسردی به شوهرش می‌گوید مدتی که با پسر همسایه‌ روی هم ریخته بودم خیلی خوش گذشت و مرد هم با خونسردی بیشتری لبخند می‌زند و قهرمانان این فیلم هم همان زن شوهرداری است که با پسر همسایه رابطه دارد و پسر همسایه! 

1- خدا ما را بکشد اگر یک کلمه دروغ گفته یا اغراق کرده باشیم! آنهایی که فیلم را دیده‌اند می‌دانند که ماجرا خیلی ناجورتر از این حرفهاست و ما برای رعایت عفت عمومی داستان فیلم را با هزار جور سانسور بیان کرده‌ایم! 

2- از آنجایی که این فیلم (که حتی در دوران پهلوی مانند آن ساخته نشده است! چون در فیلم‌های مبتذل زمان شاه هم رابطه زن شوهردار با پسر همسایه تقبیح می‌شد و خیانت نام می‌گرفت!) در زمان ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد با مجوز و حمایت نور چشم سینمایی وهنری ایشان (جواد شمقدری) ساخته شده و به نمایش درخواهد آمد، لذا از جناب ایشان (یعنی محمودجان) خواهشمندیم به همراه خانواده و عروس و دامادشان این فیلم را ببینند!
 
اگر تماشای این فیلم خوب است و دولت اجازه آن را داده است پس حیف است که ریاست محترم جمهور و اهل بیت ایشان از آن محروم بمانند و اگر این فیلم بد است و موضوع آن مناسب حال خانواده نیست پس چرا به آن مجوز داده‌اند؟ 

3- البته می‌توانیم واکنش خانواده رئیس جمهور پس از تماشای این فیلم را حدس بزنیم. شاید در این صورت و با هدایت و ارشادات صورت گرفته از سوی همسر محترمه، محمودجان تصمیم بگیرد که وزارت ارشاد را از خر شیطان پایین آورد، و مجوز نمایش عمومی این فیلم را لغو فرماید!





      

به گزارش  باشگاه خبرنگاران،حمید داود آبادی در آخرین پست وبلاگ خاطرات جبهه نوشت:

اوایل بهمن ماه 1377 بود و بعد از ماه مبارک رمضان. همراه "مسعود ده نمکی" و فرزندانم سعید و مصطفی - که آن موقع هفت – هشت سال بیشتر نداشتند – خدمت مقام معظم رهبری بودیم. نماز جماعت مغرب و عشا در جمع کوچک مان به امامت آقا خوانده شد و آقا همان جا روی سجاده برگشت رو به ما و حال و احوال و گپ و گفت شروع شد. تازه نشریه شلمچه، به ضرب و زور "عطاالله مهاجرانی" وزیر ارشاد اصلاحات تعطیل و قلع و قمع شده بود.

مسعود تقویم زیبایی را که در نوع خود در آن زمان بی نظیر بود، با خود آورده بود تا تقدیم آقا کند. سررسید جالب "یاد یاران" با تصاویر رنگی شهدا که در نوع خود اولین بود.

آقا، سررسید را گذاشت جلویش و شروع کرد به تورق. برای هر کدام از شهدا که تصویرش را می دید، خاطره یا نکته ای می گفت. از شهید "سیدمجتبی هاشمی" که فرمود: "آقا سید برای خودش در آبادان حال و هوایی داشت." تا شهید "عباس بابایی" که آقا خواب زیبایی را که چند شب قبل از آن شهید دیده بود، تعریف کرد.

شهید "محمود کاوه" که آقا از آشنایی اش با خانواده آن عزیز در مشهد گفت و شهیدان دستواره که چند روز قبل از آن، به سر مزار آن سه برادر شهید رفته بود و ...

هر کدام از تصاویر زیبا، احساس آقا را با خود همراه داشت. مثلا عکس شهید "علی اشمر" – قمرالاستشهادیین لبنان - برای آقا خاطره آخرین دیدار پدر آن شهید و برادر بزرگ تر او محمد را به همراه داشت، که حاج منیف گفته بود: "آقا، من حاضرم همین پسرم محمد را هم به راه اسلام و ولایت فدا کنم." و آقا که بر پیشانی محمد بوسه زده بود؛ و چندی بعد، محمد اشمر در عملیات مقاومت جنوب لبنان، با گلوله صهیونیست ها که بر پیشانی اش نشست، به شهادت رسیده بود.

از بقیه بگذریم.
همه اینها را گفتم تا به این جا برسم.
آقا در بین صحبت هایش فرمود:
"تصویر شهیدی در اطاق من هست که بسیار زیباست و خیلی به آن علاقه دارم."
وقتی پرسیدم متعلق به کدام شهید است؟ ایشان فرمود که نامش را نمی دانم. سپس به آقا میثم – فرزندش - گفت که برود و آن عکس را بیاورد.

دقایقی بعد که صحبت ها درباره عظمت شهدا گل انداخته بود، آقا گفت:
"حتما باید شما اون عکس رو ببینید."
سپس رو به میثم کرد و مجددا گفت: "شما برو اون عکس شهید رو از اطاق من بیار."
که آقا میثم رفت و سرانجام عکس را آورد.

کارت پستال کوچکی بود از شهیدی با بادگیر آبی، که بر زمین تفتیده شلمچه آرام گرفته بود.
آن عکس را قبلا دیده بودم. عکسی بود که "موسسه میثاق" منتشر و پخش کرده بود. زیر آن هم نام شهید را نزده بودند.

عکس را که آورد، آقا با احترام و ادب خاصی آن را به دست گرفت و رو به ما نشان داد. همان طور که آن را جلوی چشم ما گرفته بود، فرمود:
"شما به چهره این شهید نگاه کنید، چقدر معصوم و زیباست ... الله اکبر ... من این را در اطاق خودم گذاشته ام و به آن خیلی علاقه دارم."

ناگهان یاد کلامی از دوست عزیزم "حسین بهزاد" افتادم.
چندی قبل از آن، حسین همان عکس را نشانم داد و نکته بسیار مهمی را تذکر داد. آن شهید جوان با سربند خود لوله اسلحه اش را بسته بود و ...
به آقا گفتم:
"آقا، یک نکته مهمی در این عکس هست که مظلومیت او را بیشتر می رساند."
آقا نگاه عمیقی به عکس انداخت و با تعجب پرسید که آن نکته چیست؟ که حرف حسین بهزاد را گفتم:
"این بسیجی، با سربند خود لوله اسلحه اش را بسته که گردوخاک وارد لوله اسلحه نشود. یعنی این شهید هنوز به خط و صحنه درگیری نرسیده و با اسلحه اش هنوز تیر شلیک نکرده است."

با این حرف، آقا عکس را جلوتر برد و در حالی که نگاهش را به آن عزیز دوخته بود، با حسرت و با حالتی زیبا فرمود:
"الله اکبر ... عجب ... سبحان الله ... سبحان الله"
دست آخر، آقا مسعود زرنگی کرد و از آقا خواست تا اجازه دهد عکس آن شهید را به عنوان یادگار به او بدهد. آقا هم پذیرفت و روی دست راست شهید بر عکس، امضا کرد و به عنوان یادگار به مسعود داد.


دیدن این مطلب باعث شد تا این خاطره آقا را درباره شهید را ذکر کنم:

مزار این شهید کجاست؟

با دیدن تصاویر شهدا،به یک عکس خیره شد و ناگهان فریاد زد که این «هادی» من است. من با دستان خودم این کلاه را برایش بافتم.

سالهاست عکسی از یک شهید را در صفحات مختلف اینترنتی، وبلاگ‌ها، سایت‌ها و حتی بر دیوارهای شهرها می‌بینیم. عکس شهیدی که با لباس بارانی آبی خود و کلاهی که به گفته مادرش او برای فرزندش بافته است، از مظلومیت شهدایمان در دل صحراهای جنوب سخن می‌گوید.

هادی ثنایی‌مقدم یازدهم تیرماه 1351 در شهرستان لنگرود بدنیا آمد. این نوجوان بسیجی روز 23 دی‌ماه سال 1365 در منطقه عملیاتی «شلمچه» به شهادت رسید اما پیکرش هیچگاه بازنگشت. همرزمان او از نحوه شهادتش بر اثر اصابت مستقیم تیر می‌گویند یادآور می‌شوند که هادی به همراه تعداد زیادی از شهدا به کنار جاده انتقال داده شد. پارچه سفید به همراه چوبی در کنار او قرار داده شد تا آمبولانس‌ها راحت او را پیدا کنند و به عقب برگردانند. آنها از آن محل دور شدند، آمبولانس‌ها تعدادی از شهدا را به سمت پشت خط آورد ولی خبری از پیکر هادی نبود.

تا به امروز کسی نفهمیده است بر سر پیکر شهید هادی ثنایی‌مقدم چه آمده است؟. عده‌ای می‌گویند احتمال دارد گلوله خمپاره‌ای به کنار پیکرش خورده و او را در زیر خاک پنهان کرده و همین امر باعث شده است که آمبولانس‌ها او را پیدا نکنند.

سال‌ها از این ماجرا گذشت و از هادی تنها یک مزار خالی در شهرمان باقی ماند. در یکی از روزها مادر شهید به زیارت مزار فرزندش به گلزار شهدا می‌رود و پس از دعا و فاتحه از جای خود بلند می‌شود. ظاهرا در گلزار شهدا، نمایشگاه عکسی از شهدای کشورمان برپا بوده است. مادر شهید ثنایی‌مقدم به تصاویر شهدا نگاه می‌کند و به یک عکس خیره می‌شود و ناگهان فریاد می‌زند این هادی منه.... این هادی منه... .

خانواده‌های شهدای حاضر در گلزار شهدا دور او جمع می‌شوند. کسی نمی‌دانست چه اتفاقی افتاده است. مادر شهید به سمت مسئول نمایشگاه می‌رود و می‌گوید این عکس را از کجا آورده‌اید؟، چه کسی این عکس را گرفته است؟ آنها نمی‌دانستند صاحب این عکس و عکاس آن کیست. اما مادر شهید می‌گوید:
- این هادی منه... من با دستان خودم این کلاه را برای او بافتم. این هادی منه...






      
<   <<   41   42   43   44   45   >>   >