آمار مرداد 91 - دلبسته یاران خراسانی خویشم
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
وصیتنامه شهدا
وصیت شهدا
لینک دوستان

ویرایش
پیوندهای روزانه
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 22
بازدید دیروز : 62
کل بازدید : 833416
تعداد کل یاد داشت ها : 532
آخرین بازدید : 103/2/8    ساعت : 7:18 ص
تاریخ روز

*** صهیونیسم شناسی

سرگذشت فلسطین

در همان دورانی که انگلیس با اعراب درباره چگونگی شکست امپراطوری عثمانی با وعده استقلال عرب در حال مذاکره بود، با سران صهیونیسم هم درباره چگونگی تاسیس دولتی یهودی در فلسطین، مشغول گفتگو بود.

 روشهای موساد در جذب مزدور

 احکام کشتار در کتب بنی اسرائیل

ایشان را مثل گوسفندان برای ذبحبیرون کش و به جهت روز قتل تعیین نما

کتاب ارمیا نبی – باب 12 – آیه 3
برخیزید و بر ( قیدار ) هجوم آورید و بنی مشرق را تاراج نمائید .کتاب ارمیا نبی – باب 49 – آیه 28
پیران و جوانان و دختران و اطفال و زنان را تماماً به قتل رسانید . . . کتاب حزقیال نبی – باب 9 – آیه6

 سیرى در تلمود

اشغال سرزمین فلسطین توسط صهیونیزم جهانی

نام این جنبش از کوه «صهیون» (آرامگاه داود نبی) گرفته شده که در بیت المقدس قرار دارد و نام آن رفته رفته، در روزگار باستان، نماد سرزمین فلسطین شده است. با این که یهودیان پس از ویرانی اورشلیم در سال 70 میلادی به دست رومیان، در سراسر جهان پراکنده شدند، اما، وحدت دینی و فرهنگی خود را حفظ کردند و در ملت های دیگر حل نشدند.

 پروتکل های یهود برای تسخیر جهان

- اعتیاد به الکل و افراط در نوشیدن نوشابه ‏های سکرآور، مشکلی است که پس از اعطای آزادی در میان غیریهودیها رواج پیدا می ‏کند. بر ما یهودیها لازم است که در چنین مسیری گام برنداریم. مردم غیریهودی از همان آغاز جوانی به وسیله عوامل ما بی ‏بندوبار و بدون اخلاق بار می ‏آیند. عوامل ما عبارتند از...

هولوکاست - قتل عام یهودیان توسط هیتلر(از گفتار تا واقعیت)

تعداد قربانیان جنگ جهانی دوم 50 ملیون نفر بوده است . اگر ما فرض محال نیز بگیریم که 6 ملیون یهودی نیز جزء همین قربانیان باشند . آیا 44 ملیون قربانی دیگر انسان نبوده اند ؟ چرا نباید در مورد آنان حرفی زده شود ؟ برای آنها یادبود گرفت ؟ برای مظلومیت آنها کتاب و مقاله و سخنرانی و... تهیه کرد ؟ آنطور که یهودیان میخواهند ، اگر ما 50 ملیون کشته ی این جنگ را فراوش کردیم مشکلی نیست ولی نباید رقم 6 ملیون یهودی را فراموش کنیم ! 6 میلون . 6 ملیون .6 ملیون ! چه مصیبت عظیمی !

تصاویر فیلم فتنه بزرگ






      

*** کتابخانه: معرفی دولت نامشروع اسرائیل
نظام حکومتی رژیم صهیونیستی
شهرک سازی در فلسطین
سازمان صهیونیستی
نیروهای مسلح اسرائیل
نظام قانون گذاری و قضایی
*** یادگاری ها (تم موبایل - والپیپر)

یادگاری : پوستر روز قدس

کاغذ دیواری(والپیپرWallPaper)

تم های موبایل به مناسبت روز قدس(مخصوص گوشی های سونی اریکسون)

*** صهیونیزم مسلط بر تمامی رسانه های دنیا
سینما و صهیونیزم
هالیوود و فرهنگ‌سازان شیطانی:   قسمت اول  -  قسمت دوم

سیطره صهیونیسم بر رسانه‌‌های فراگیر جهان، امروزه دیگر امری انکارناپذیر است. اهدافی را که «راشورون»، خاخام یهودی، در سال 1869 در سخنرانی خود در شهر «پراگ» مبنی بر الزام سیطره کامل یهود بر رسانه‌های جمعی اعلام کرده بود، اکنون محقق شده است...

نقد فیلم هایی با موضوع منجی و آخرالزمان
هالیوود و رسانه های غرب، ابزار صهیونیسم
 پشت پرده ی بازی های رایانه ای :  قسمت اول - قسمت دوم - قسمت سوم - قسمت چهارم - قسمت پنجم

سال های 70 – 1369 یک بازی رایانه ای در کنار بازی های دیگر رواج پیدا کرده بود که ماجرای نجات یک سرباز آمریکایی از دست نیروهای اسلامی توسط یک کماندوی آمریکایی بود. یعنی بازیگر رایانه ـ که فرقی نمی کرد من باشم یا شما و یا فرزندانمان ـ باید نقش آن کماندو را بازی می کرد که برای نجات سرباز امریکایی...






      

این اولین بار است چنین اتفاقی افتاده!!!!!!!!!

تو المپیک تنها اتفاق خلاف شرع همین دست زدن و دست دادنه ؟؟؟؟ !!!!!!!!!!!!!!!!

مگه تو المپیکهای قبلی  زن و مرد جدا بودن که حالا تو لندن برعکس شده؟ تا الان کجا لالا بودید؟

برای نشان دادن عظمت و اقتدار جمهوری کشورمان حتی اگر زنان کشتی گیر هم داشته باشیم و داورشان مرد باشد بلا اشکال بوده و جایز است(البته اگه تا الان اتفاق نیفتاده باشه)

بالاخره الگو و افتخار آفرینان کشورند و مهمتر از همه شماها که استاد تشریف دارید دیگه ما نباید بگیم و یاد آور این قاعده وقانون که حتی ...... باید فربانی هدف بزرگتر و مصلحت بزرگتری بشن ، باشیم و موردهای بی شماری اتفاق افتاده و شما بهتر از ما خبر دارید!!!!!!

حالا این یکی هم روش به جایی بر نمی خوره!!!!!

خدا هم ارحم الراحمین هست و میدونه هدف و مصلحت بزرگتری بوده که این طوری شده و بخاطر شاد کردن دل مومنین و دعای خیر مردم (مانند شبهای قدر که وزنه برداری رو همراه خانوادشون زنده پخش می کرد و مردم عزادار که دم خونشون جمع بودن و در شب ضربت خوردن امیرالمومنین (ع)  دعا می کردن و منتظر افتخار آفرینی برای جمهوری کشورمون بودن و خداوند متعال هم دعای مردم روزه دار و شب زنده دار را برای پیروزی وزنه بردار مستجاب کرد و نشان دادن این استجابت فوری دعاها برای بالا بردن یقین مردم به حقانیت دین خیلی مهمه!!!!!) هم که شده می بخشه شما زیاد غصه گناه این جوون رو نخورید !!!!!!

به فکر نون باشید که خربزه زرده!!!!!

اگه سرچشمه درست بشه شما دیگه قصه هیچی رو نمی خورید

 یک ؟

در دهه 60 هم اینطور صحبت بود و این چنین ادبیاتی بکار برده می شد؟چرا کار به اینجا رسید؟

اگر ما را به افراط گرایی، سختگیری و خشک مذهبی بودن متهم نکنید، مایلیم این پرسش را مطرح کنیم

 http://karbala128.parsiblog.com/Posts/281

آیا درست است که بگوئیم، چهار سال زحمت کشیده بوده و چاره ای دیگری نداشته پس نقض حکم خدا اشکالی ندارد؟! رسالت جمهوری اسلامی چه بوده است؟!
به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله به نقل از شیعه آنلاین، «حمید سوریان» در مرحله نیمه نهایی المپیک 2012 هم پیروز میدان شد اما به چه قیمت؟!

یعنی تا به حال مسئولان جمهوری اسلامی ایران به این فکر نکرده بودند که اگر داور یک مسابقه کشتی بین المللی، یک زن بود چه باید بکنند؟

همین طور که مستحضر هستید در ورزش کشتی، داور در ابتدای مسابقه باید بدن کشتی گیران را بازرسی و لمس کند و همچنین در پایان کشتی با آنها دست می دهد و دست فرد پیروز را بالا می برد. حالا اگر داور یک زن بود چه کنیم؟!



البته شاید از نظر برخی ها مشکلی نیست، تلویزیون ابتدا و انتهای کشتی را پخش نمی کند و در لحظه ی بالا رفتن دست «حمید سوریان»، یک کلیپ پخش می کند و به همین راحتی اما آیا این مسأله جای تأسف ندارد؟!

اگر ما را به افراط گرایی، سختگیری و خشک مذهبی بودن متهم نکنید، مایلیم این پرسش را مطرح کنیم که آیا به نظر شما گناه کردن یک جوان ورزشکار، به قهرمانی در این وزن و اصلا در این رشته می ارزد؟! رسالت جمهوری اسلامی چه بوده است؟!

چنین اتفاقی نیز برای دیگر ورزشکار جمهوری اسلامی ایران یعنی «امید نوروزی» رخ داد. آیا درست است که بگوئیم، چهار سال زحمت کشیده بوده و چاره ای دیگری نداشته پس نقض حکم خدا اشکالی ندارد؟!





      

گزارشی سیاه از پارکی در جنوب تهران !

بوستان مرگ، شاید این بهترین تعبیری باشد که بتوان در مورد این پارک در جنوب تهران به کار برد؛ منطقه‌ای شلوغ، پررفت‌وآمد و معروف در جنوب تهران. اینها مشخصات جایی است که ما برای تهیه گزارش به آنجا رفتیم. از سیاهی و تیرگی آنجا هرچه می‌گفتند ما باور نمی‌کردیم اما وقتی از پارک «ش» بیرون آمدیم باور کردیم یکی از سیاه‌‌ترین نقاط تهران است. جایی که نه شهرداری به آنجا رسیدگی می‌کند و نه پلیس!وارد پارک «ش» که می‌شوی باورت نمی‌شود در گوشه، گوشه آن دختر و پسر، پیر و جوان در ملأعام مشغول استعمال مواد مخدر هستند. روی چمن‌‌ها دراز کشیده‌اند و «پایپ» به دست، دود «شیشه» را به حلق و ریه خود می‌فرستند.

آنها نمی‌ترسند حتی از دوربین. اعتراض که می‌کنند، با یک اسکناس دوهزار تومانی اعتراضشان را خاموش می‌کنیم. عکاس پی‌درپی عکس می‌گیرد. در حالی که شوکه هستم، سعی می‌کنم به گفت‌وگو با معتادان بنشینم. می‌پرسم: «چند وقت است معتادی؟» گرد سپیدی بر ریش و مویش نشسته، پایپ را روی لبش می‌گذارد، پک عمیقی می‌زند و می‌گوید: «نمی‌دانم، از وقتی یادم می‌آید معتادم، البته بگم‌ها! هرگز هروئین نکشیده‌ام، فقط تریاک و شیشه.»

اینجا هروئین نکشیدن یک امتیاز محسوب می‌شود بی‌آنکه بدانند شیشه چندین برابر خطرناکتر از هروئین است. می‌پرسم: «می‌دانی شیشه خطرناک است؟ می‌دانی هرچه این روز‌ها جرم و جنایت رخ می‌دهد زیر سر این شیشه لعنتی است؟» پاسخ نمی‌دهد، فقط شانه‌هایش را بالا می‌اندازد و برای عکاس شوک ژست با پایپ می‌گیرد. می‌پرسم: «چرا همان تریاک را نمی‌کشی؟چرا شیشه؟» با نگاهش می‌خواهد تحقیرم کند، می‌گوید: «یعنی تو نمی‌دانی؟ یعنی اینقدر خنگی؟ پولم کجا بود تریاک بکشم؟ شیشه ارزان?تر است، منم شیشه می‌کشم.»

مرد میانسال دیگری کنارش نشسته، از معضلات اعتیاد می‌نالد و می‌گوید: «عامل اصلی اعتیاد مشکلات است.» نگاهش می‌کنم. فهمیده که دانسته‌ام می‌خواهد اعتیادش را توجیه کند، فوراً ادامه می‌دهد: «البته من آنقدر هم مشکل ندارم. نقاش ساختمانم. با زنم تفاهم نداریم. وقتی از سر کار برمی‌گردم یا کاری ندارم، می‌آیم اینجا و شیشه می‌کشم.»

 
این مرد یک بار اعتیاد را ترک کرده، کلاس‌‌های معروف ترک اعتیاد را فوت آب است. درس‌‌های آن را پی‌درپی برای ما تکرار می‌کند: «اعتیاد سه چیز می‌خواهد؛ زمین بازی، توپ، بازیگر و اینجا هرسه موجود است...» حرف‌هایش را نمی‌شنوم. نگاهم به زنی است که وسط پارک نشسته و شیشه می‌کشد. خیره مانده‌ام که دختر دیگری از راه می‌رسد. همهمه?ای می?شود، همه می‌گویند: «پروانه آمد.» با نگاهم به جست‌وجویش می‌روم.

مرد نقاش می‌گوید: «نزدیک سه سال است ترک کرده.» نگاهمان می‌کند، می‌پرسد: «فیلمبرداری چی می‌کنید؟» می‌گوییم: «دانشجوییم. برای پایان‌نامه عکس می‌گیریم.» چپ‌چپ نگاهمان می‌کند. انگار فهمیده بود دروغ می‌گوییم. رفت که برگردد. پیرمردی یک قلچماق را به ما معرفی کرد، گفت که برویم پولی به او بدهیم تا همراهمان باشد. رفتیم و همین کار را کردیم. مرد قوی‌هیکل که آمد دیگر هیچ‌کس اعتراض نکرد. با او راه افتادیم برای گردش. عکاس، مرتب شاتر را فشار می‌داد و من قرار بود گزارش تهیه کنم. این قرار را کنسل کردم. چه باید می‌پرسیدم؟ از که باید می‌پرسیدم؟ این آدم‌‌ها حرف‌هایشان را زده بودند. چهره آنها یک دنیا حرف و زخم بود. مگر قرار است هر حرفی را بزنند؟ نگاهشان که می‌کردی هزاران حرف می‌شنیدی. فقط یک کنجکاوی باعث شد یک سؤال مشترک از همه آنها بپرسم: «نخستین‌بار چه اتفاقی افتاد که کشیدی؟» و چه جالب که همه آنها یک پاسخ مشترک داشتند: «نخستین‌بار تفننی کشیدم!»

در گوشه‌ای از پارک نزدیک به صد زن و مرد در گروه‌‌های مختلف نشسته‌اند. روی سرشان پارچه‌ای کشیده‌اند و در حال مصرف هستند. آن گوشه چند پسر و دختر با هم مواد مصرف می‌کنند. زن دیگری فریاد می‌زند: «از من عکس بگیری دوربینت را می‌شکنم.» مردی که همراه ما است با بددهنی جوابش را می‌دهد و به ما می‌گوید: «کارش گدایی است. می‌ترسد عکسش را چاپ کنید و دیگر به وی کمک نکنند.»

پسر جوانی که موهایش را به قول خودش «رونالدویی» اصلاح کرده و یک عینک آفتابی ارزان‌قیمت هم زده، از قیمت شیشه می‌گوید و توصیه می‌کند: «مواظب باش سمت این زهرماری نروی، خودت را بدبخت نکنی.» با مرد قوی‌هیکل به گوشه دیگری از پارک می‌رویم. صحنه‌ای می‌بینیم که باور کردنش سخت است. در قلب تهران! داخل یک پارک، چند پارچه به دیوار نصب شده، زنی پیر و فرتوت، با کوله‌باری از اعتیاد و عروسکی که در میان اثاثیه?اش است و ...!

چهره زن را که می‌بینم روحیه‌ام به هم می‌ریزد. رویم را بر‌می?گردانم. سعی می‌کنم از بینی نفس بکشم تا...! به این زن نابود شده 5 هزار تومان می‌دهیم و وی انواع و اقسام ژست‌‌های اعتیاد را می‌گیرد. هنگام عکس‌گرفتن، مرد تنومندی که همراه ما است با تعجب به دهان پیرزن نگاه می‌کند و با حیرت می‌پرسد: «تیغ می‌خوری؟» و زن با لبخند تیغ را از دهان خارج می?کند و نشان می‌دهد. واقعاً دیدن این صحنه‌‌ها ویران‌کننده است!

تصمیم گرفتیم گزارش را همانجا تمام کنیم. از پارک خارج شدیم. به سمت پایانه تاکسیرانی رفتیم تا چند سؤال بپرسیم. آنها می‌گفتند: «اینجا یعنی معضل، یعنی فاجعه، یعنی فساد. آقا! ما اینجا امنیت نداریم. آقا! ما اینجا زندگی نداریم. آقا! ما اینجا...» حرفش را قطع کرد. دختر جوانی را نشان داد که از بالا تا پائین زرد پوشیده بود. یک سگ هم همراه داشت. تا او آمد همه گردش حلقه زدند. راننده تاکسی گفت: «اسمش الناز است. ساقی اینجاست. داخل همین پارک بچه‌اش را به دنیا آورد ولی بچه‌اش را بهزیستی از او گرفت. نگاه نکنید اینقدر ریزه‌میزه است. همه از الناز حساب می‌برند. خیلی آدم خطرناکی است.»
 
عکاس شروع می‌کند به عکاسی. زنی که ظاهراً بادیگارد الناز است با داد و فریاد به سمت ما می‌آید. به عکاس می‌گویم برود. زن با من جر و بحث می‌کند. دست می‌کند داخل کیفش، چاقوی ضامن‌دار را نشان می‌دهد و می‌گوید: «اگر عکس ما چاپ شود با همین ضامن‌دار هر دو نفرتان را به درک می‌فرستم.»
 
لبخندی می‌زنم، می‌رود. راننده تاکسی می‌گوید: «آقا بنویس ما اینجا آرامش نداریم. بنویس امنیت نداریم. تیتر بزن؛ اینجا مرگ را آسان می‌فروشند.»

سوار ماشین می‌شویم تا برگردیم. الناز، آن وسط در حالی که حجاب آنچنانی هم ندارد، در حال بازیگوشی است. از کنار ما یک بنز پلیس عبور می‌کند. الناز و سگش آن وسط توجه همه را جلب می‌کند غیر از گشت پلیس!

منبع: ایران






      

جشن گلریزان کانون اصلاح و تربیت تهران

جشن گلریزانی که نه مسئولین بودند ونه گشت ارشاد

در این برنامه قرار بود برخی از مسئولان مانند وزیر دادگستری حضور داشته باشند اما هیچ مسئول دولتی و قضایی در این جشن گلریزان حاضر نشد.

تنها یک مسئول از وزارت دادگستری در مراسم حضور داشت که او هم دقایقی بعد از صرف افطار سالن مراسم را ترک کرد.

اگه گفتین این آقا نشسته داره چیکار می کنه؟!!!!!!

ادامه مطلب...




      
<      1   2   3   4   5   >>   >