آمار فدایی - دلبسته یاران خراسانی خویشم
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
وصیتنامه شهدا
وصیت شهدا
لینک دوستان

ویرایش
پیوندهای روزانه
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 208
بازدید دیروز : 448
کل بازدید : 839028
تعداد کل یاد داشت ها : 532
آخرین بازدید : 103/9/13    ساعت : 3:57 ص
تاریخ روز

 

راستی حاجی ! قبلا ها یه عده ای میگفتند شماها رفتید بجنگید که چه بشود؟ خودتان خواستید ،خودتان هم شهید شدید

آن وقتها جبهه میگرفتم و جوابشان را میدادم.

حالا خودمانیم حاجی، بینی و بین الله رفتی که چه بشود؟

رفتی که آزادی داشته باشیم؟

رفتی که عده ای مانتوهایشان روز به روز تنگ تر و روسری هایشان روز به روز کوچکتر شود؟

رفتی که ماه محرمی هم پارتی بگیرند و جشن های آنچنانی؟

رفتی که عده ای دختر و پسر به هم که میرسند دست بدهند و اگر ندهند به هم بگویند عقب مانده ؟ 

حاجی جان ؛ جای پلاکت را این روزها زنجیرهای قطور گرفته !

جای شلوار خاکی ات را شلوارهای پاره پوره و چاک چاک گرفته (که به زور پایشان نگهش میدارند)!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جای پیراهن ساده ی "مردانه ات" را تی شرت های مارک دار  گرفته(بعضا آب رفته اند) !

 پسرانمان زیر ابرو بر میدارند ! دخترمان ابرو تیغ میزنند !

اوضاعی شده دیدنی ... پارکها ، سینماها ، پاساژها شده اند سالن مد ! و البته دوست یابی!

 حاجی تو رفتی که خودت را پیدا کنی و خدایت را

اینها مانده اند و دارند خودشان را گم میکنند !

حاجی ؛ گلوله دست شما را زخم انداخت و بعدها برد ، اینجا خودشان بر سر و صورت و دست و بازویشان زخم و نقش می اندازند که زیبا شوند ... !!!

اینجا به کسی بگویی : خواهرم ... هنوز بقیه حرف را نگفته شاکی میشود که چرا شما بسیجی ها نمیگذارید راحت باشیم؟ما آزادی میخواهیم ...چرا شماها نمیفهمید؟

اینجا اگر ماه رمضان به بعضیها گفتی ماه رمضان است،حرمت نگه دارید.تو را میکشند...به همین سادگی

اگر گفتی آقا مزاحم ناموس مردم نشو ،تو را میکشند و کمترینش اینست که چشمت را کور کنند...به همین سادگی

داغ بر دلم مانده ...

و من مات و مبهوت از این همه شجاعت که تو لا اقل از ما انتظارش را داری و نداریمش !

اینجا پسری با تیپ آنچنانی هرچقدر هم که بی احترامی کند به غیر و سر وصدا کند ،همه میخندند و میگویند چه بانمک !

اما پسری مذهبی که با صدای بلند صلوات بفرستد بعد از نماز جماعت : بعضیها میگویند: زهرمار ! داد نزن سرمون رفت !!!

دختری با مانتوی کوتاه و تنگ و آستینهای بالا زده شده با قر و غمیش راه برود همه میگویند چه باکلاس!

 اما دختری چادری که بخواهد از کنارشان رد شود میگویند : صلواااااات : اللهم صل علی محمد و آل محمد

اینجا به خیلی چیزهایی که اعتقاد تو بود میخندند ! به ریش میخندند ...به چادر میخندند ... به لباس پیغمبر میخندند ...

راستی فرمانده ... این کتاب صورت هم عالمی دارد ! "فیس بوک" را میگویم

 

 

 

 

 

 

 

 

شرف و ناموس و اعتقاد بعضا پر ! عکسهایی در این فیس بوک از خود و خانوادشان میگذارند که آدم شرمش میشود نگاه کند

 

شما میگفتی "یاعلی" و زندگی میساختی

اینها عکس میگذارند ...خاطر خواه میشوند ... زندگی شروع میشود آن هم با یک "لایک" ... فردا هم طلاق!عجب پروسه ای!!!

این هم به نام آزادی !!! ... 

این نظام را اعتقاد نگاه داشته... به تو میگویند آزادی نداری ... راحت باش ... زندگی کن!!! که دست از اعتقادت برداری

ما میگوییم بندگی کن و خوب زندگی کن ... آنها میگویند زندگی کن ،آزاد باش ...(هرزه بودن هنر است !)

خلاصه حاجی

جای ارزشها عوض شده ...دعایمان کن.

به خودم میگویم: به دلم :

بسوز ...آتش بگیر...

آتش بگیر تا که بفهمی چه میکشم

رنگ ها عوض شده ... حاجی دریاب ...

یا صاحب الزمان : دلت خون است آقا ... خدا صبرت بدهد ... .

 

 






      

سروده یکی از دوستان با تخلص  “خاموش“  در خصوص سهل انگاری مسئولان در زمینه آتش سوزی های موردی در مدارس و جان باختن تعدادی از دانش آموزان عزیز میهنمان در سال های اخیر و تذکراتی به ما و مسئولان.

یه موضوع دیگه هم هست که می خوام قبل از خوندن این سروده بهش اشاره کنم اونم این که واقعا از رسانه ها ممنون! ممنون که این همه با نشون دادن تصاویر از سوختگی، جراحات و جان باختگان اینگونه حوادث احساسات و عواطف مردم رو جریحه دار می کنن و در عوض هیچ تلاشی در جهت رفع مشکلات  جلوگیری از اینگونه حوادث انجام نمی دهند

بیایم جای جو دادن و هوچی گری مسئولان رو به چالش بکشیم ازشون بخوایم که به وظایفشون برسن و درست عمل کنن نه اینکه فقط جامعه رو به انحراف بکشونیم و جریحه دارش کنیمخلاصه تو بخاری! اگه کاری نداری

بخار کن بخاری بسوز هرچه داری

بکِش شعله از جان، بزن به فرش و قالی

بخار کن بخاری، اگه نفتی نداری

کلاس درس که داریم بزن آتیش بخاری

یه روز بیا به اینجا، تو شهر بی گناهی

فرش و زیلو نداریم، ولی اگه بخواهی

اینجا ستم زیاده حرفه ولی خُب باده

وزیر، معاون می  گن کارها رو به راهه

بودجه ها سرِ جاشه تبصره ها باهاشه

پخش می کنن زیر میزی می گن مباد ریاشه

دشمنمون خارجه گرونیها کارشه

جنگمون، جنگِ نرمه می گن خیلی بارشه

اگه بیای تو اینجا، کارت زیاده والا

سوختت فراوون می شه با پول دولتی ها

اینجا نفاق نداریم جفتیم و طاق نداریم

بازی فِرپلیِّ، ما بند ساق نداریم

هر کی بخواد هر چی رو، می کشه از تو صندوق

یکی داره دو کیشمیش یکی یه باغ فندوق

یکی یه برجی داره با استخروجکوزی

یکی دیگه تو چادر کرسی داره،نسوزی!

یکی پورشه سواره یکی الاغ نداره

یکی دلار میاره کیسه کیسه بیچاره

یکی همش مشکلش نقدینگی خواهرش

تهمت بهش می زنند می گن که سکه است کارش!

یکی توی جُردنه یکی نیاورونه

یکی شوش وخراسون یکی بیرونه تهرونه

ولی همه یکسانیم، برادر ایمانی

دولت محمود می گه، مگه سهام نداری؟!

سهام می دن عدالت، بر همه قشر ملت

می گن فرقی نداره، همه یکیم، یه امت

خلاصه تو بخاری! اگه کاری نداری

تو شین آباد بیکاری باید وقتی بذاری

بیای تو شهر تهران شهروسرایِ سران

ببین چقدر برات ما، هیزم داریم فراوان

هر چی می خوای بسوزون، آخر کار معلومه

یکی تکذیب می کنه، این عادت مرسومه

ساریا هم پرکشید، رفت و ز ما خیر ندید

بجاش وزیر که داریم حالشو زودی پرسید

کار می کنه دوباره، شوفاژ، پکیج میاره

دیگه دود هم نداره راستی کجا می ذاره؟

مدرسه رو می سازه، کارش درسته؟ آره

اما دیگه بخاری! جایی برات نداره

بخاری,مدرسه,شین آباد,آتش سوزه,دانش آموز,وزیر,آموزش و پرورش,پکیج,ساریا,رئیس جمهور,حوادث,شعر,پاستور,عدالت,تهران,وزیر,Bokhari         

می گن که تقصیر توست

 هر چی که هست زیر توست

وزیر که کار نداره! به دولت چه؟، دوباره

تو بودی که سوزوندی آبِروهارو بردی

به جای فرش وقالی سوزوندی تو اهالی

به جای ظلم وستم سوزوندی بچه ها رو

به جای گرگ و شغال سوزوندی ساریارو

به جای مفتخورها سوزوندی کم خورارو

به جای دزدبچهف سوزوندی بچه ها رو

به جای خاوری ها سوزوندی باختران رو

به جای گل خوران تو، سوزوندی نازگلان رو

مکن دگر اشتباه، به هوش باش بخاری

به جای فرش و قالی به جای پوست ساری

آتیش بزن بسوزون فقرو ظلم ونداری

آتیش بزن بخاری به هر چی زشت کاری

آتیش بزن بخاری بسوز هر چی داری

آتیش بکش به جانت بزن به بد رفتاری

خاموش نشی مثل من روشن بمون همیشه

نفت هم اگه نباشه، چیزایی پیدا میشه

 

 

سروده یکی از دوستان با تخلص 

  “خاموش”






      

به گزارش فارس، نمایشگاه هتلداری و گردشگری امروز در حالی توسط معاون گردشگری کشور در محل نمایشگاه بین‌المللی تهران افتتاح شد که اصلاحاتی در آن در مقایسه با سال‌های قبل رخ داده بود.
 
* نمایشگاه‌ هتلداری و گردشگری جزء نمایشگاه‌هایی است در سال که پوشش خاص غرفه‌داران آن، مخاطبان را جذب خود می‌کرد و از نگاه‌های عکاسان خبری نیز دور نمی‌ماند اما امسال ظاهراً در نخستین روز از این نمایشگاه، رعایت شئونات اسلامی در بیشتر غرفه‌ها مورد تأکید قرار گرفته است.
 
 
 
* غرفه‌هایی که لوازم هتلداری را در نمایشگاه ارائه می‌کردند علی‌رغم آنکه در کشوری اسلامی هستیم و تزئینات هتلداری ما هم باید اسلامی باشد در چینش میزهای غرفه از شیشه‌هایی مشابه شیشه‌های مشروبات الکلی همراه با گیلاس‌های سرو آن، استفاده کرده‌اند که غرفه‌دار محترم آن درباره این نوشیدنی‌های روی میز می‌گوید: اینها «سرکه» است و فقط شیشه‌های آن شبیه مشروب است. او با خنده ادامه می‌دهد که وقتی «اصل آن را نمی‌توانیم بگذاریم از مشابه آن استفاده می‌کنیم!»
 
 
 
 
 
* تایلند، کشوری است که تبدیل به پای ثابت نمایشگاه‌های گردشگری شده است. غرفه تایلند سال گذشته در محل غرفه به خانم‌ها و آقایان، خدمات ماساژ تایلندی ارائه می‌کرد که امسال در این باره به خبرنگار فارس می‌گوید: سال گذشته با موضوع «ماساژ» در غرفه برخورد شد و ما هم ترجیح دادیم امسال هم در این نمایشگاه حضور داشته باشیم اما بدون ماساژ!
 
* یکی از بانک‌های خصوصی در این نمایشگاه از «محمود شهریاری» مجری تلویزیون به عنوان ابزاری برای جذب مخاطب استفاده کرده است.





      

به گزارش بولتن نیوز به نقل از وبلاگ شاخص، روحانیون و طلاب انقلابی استان کرمان چند سال پیش با آگاهی و اطلاعی که از تخلفات  صورت گرفته نسبت به اموال و املاک موقوفه مدرسه علمیه کرمانیها (که تحت سرپرستی آقایان انصاری و کشمیری است) پیدا کردند، بنا بر وظیفه دینی و انقلابی و در راستای فرمایشات مکرر رهبر معظم انقلاب مبنی بر مبارزه با فساد و پیگیری مطالبات عدالتخواهانه، طوماری را با امضای 400 تن از فضلاء و طلاب کرمانی مقیم حوزه علمیه قم به دبیر محترم شورای عالی حوزه ارسال کردند و رسما خواستار رسیدگی جدی به این موضوع شدند

                    

شورای عالی حوزه هم از حضرت آیت الله مومن که عضو این شورا و از اعضای مجلس خبرگان رهبری هستند، درخواست کردند تا به این موضوع رسیدگی کنند،آیت الله مومن هم بعد درخواست شورای عالی حوزه از مقام معظم رهبری اجازه گرفتند تا به این مسئله رسیدگی قضایی کنند و در نتیجه آیت الله مومن بعد از تشکیل چندین جلسه با حضور آقایان انصاری و کشمیری و استماع توضیحات آنها، هیأتی مورد اعتماد به سرپرستی حجت‌الاسلام و المسلمین میر نعمتی که دو سال پیش از آن مسئولیت رسیدگی به موقوفات حوزه علمیه را بر عهده داشت، به منظور بررسی وضعیت املاک و اموال مدرسه کرمانی‌ها به کرمان و بخش‌های تابعه اعزام کردند و ایشان بعد اخذ گزارش از آنها و بررسی لازم و دقت فراوان، حکمی صادر نمودند که در بخشی از آن چنین آمده است:«این نتیجه بررسی طولانی و دقیقی است که بنده موفق به انجام آن شدم و نظر شرعی خود را در مورد این دعوای قضائی انشاء کردم.» « بناء علیه، این تصرفات همه نامشروع و پولی که از فروش این زمین ها به دستشان رسیده ملک آنان نیست و با این تخلف آشکار از موازین شرعی، هیچ یک از این دو نفر( آقایان مجید انصاری و محمد جواد کشمیری) صلاحیت فعلی متولی بودن را ندارند.»

حال متاسفانه با گذشت چند سال از صدور حکم و تایید آن توسط شورای عالی حوزه، این حکم اجرا نشده و آقای انصاری هم بجای پاسخگویی نسبت به تخلفات صورت گرفته و تمکین به حکم شورای عالی حوزه، با بکارگیری عناصر اصلاح طلب و نزدیک به جریان فتنه، اقدام به تعطیل کردن مدرسه و تبدیل آن به پایگاه فتنه گران و باشگاه ورزشی و بدنسازی نموده است! لذا طلاب و روحانیون انقلابی و ولایی استان کرمان بیش از این سکوت را جایز ندانسته و در حرکتی انقلابی اقدام به تجمع اعتراض آمیز در مدرسه فیضیه نمودند و خواستار خلع ید آقایان مجید انصاری و کشمیری از این مدرسه و اموال و املاک آن و همچنین برخورد قاطع با آنها شدند. ضمنا در این مراسم که یکی از اساتید حوزه در آن سخنرانی نمود، نشریه ای تحت عنوان «عدالت نامه» (خبرنامه داخلی طلاب کرمان) توزیع گردید






      

پایگاه خبری انصارحزب الله:ششمین جشن منتقدان سینما، یکشنبه 24 دی در فرهنگسرای ارسباران تهران برگزار شد. به دلیل نوع نگاه داوران جشن و جنس میهمانان، انتظار می‌رفت که این رویداد نیز همچون جشن خانه سینما، تبدیل به فرصتی برای تهاجم به ارزشهای دینی و مدیریت‌های فرهنگی کشورمان شود و همین اتفاق هم افتاد. 

در جشن منتقدان، فیلمهایی انتخاب و مورد تحسین قرار گرفتند که - اغلب - آثاری ضعیف به شمار می‌روند. به راستی فیلمی مانند «بغض» چه نقطه قوت و ویژگی ساختاری و محتوایی دارد که اعتنای داوران جشن را برانگیخت؟! 

«برف روی کاج‌ها» چطور؟ روی موضوع محتوا دقیق می‌شوم! آیا یکی از داوران جشن از خود پرسید ه برف روی کاج‌ها، چه اندیشه‌ای را دربرگرفته است و این اندیشه دارای چه مبنای منطقی است؟ آیا جز این است که فیلم مهوع پذیرایی ساده، یک اعوعاج شبه روشنفکری را به صورت گل‌ درشت نمایش می‌دهد؟! این پرسش‌ها، کاملا مبنایی و قابل اعتناست! 

در جشن منتقدان، آدمهای برگزیده به روی صحنه دعوت شدند. طبیعی این است که یک اهل سینما در یک محفل و گردهمایی مطالبی به زبان آورد که حاوی چند ویژگی باشد:
یک: ناظر به موضوع محفل
دو: ادب و متانت
سه: رعایت واقع‌بینی انصاف در ارائه دیدگاه 

یک طیف مشخص فکری از برگزیدگان، سه ویژگی یاد شده را رعایت نکردند و تا می‌توانستند و وقت اجازه می‌‌داد به ارزشهای مردم ایران و دستگاه فرهنگی کشور تاختند. آنها برای ویرانه‌ای مرثیه خواندند که به نگاه و دست خودشان ویرانه شده است! 

سینما؛ اندیشه است. سینمای اندیشه‌ورز، با سیاستهای اشتباه سیاستگذاران فرهنگی نابود نمی‌شود. سینمایی که بی‌اندیشه ره می‌سپارد؛ عاقبت در لجنزار عفن سکون و سترونی گرفتار می‌آید. چه تعداد از برگزیدگان، صاحب بینش و بصیرت معنا می‌شوند؟ چه تعداد در مسیر فرهنگ کشورمان جریانساز آشکار شدند؟ 

ناسزا گفتن یعنی اندیشه و اندیشه‌ورزی و گسترش اندیشه؟ متهم کردن نظام اسلامی موردحمایت مردم به «سرکوب» یعنی روشنفکری؟ در کجای دنیا، محفلی سینمایی بدل به میدان هتاکی می‌شود؟ 

دوستان روشنفکر و نخبه خوب است بفهمند و یاد بگیرند که نقد واعتراض از نظر عقلانی وعلمی، شیوه و شیوه‌های روشن و کارآمدی دارد! اما جشن منتقدان، یک بخش مضحک دیگری نیز در برداشت و آن تجلیل از عناصر فیلم‌های مستهجن فارسی در رژیم پهلوی و برآمدگان از آن است که مجری و برخی مدعوین برای این ورشکستگان شبه فرهنگی سینه چاک نمودند! به واقع فردی مانند «ناصر تقوایی» صلاحیت تجلیل دارد؟ 

عنصری که افیون اعتیاد مجال تکلم درست را به وی نمی‌دهد، صلاحیت حضور در جمعی فرهنگی دارد؟ این آدم، توان روی پا ایستادن ندارد اما در جشن منتقدان ادعا می‌کند.«تاوقتی برای فیلم ساختن باید اجازه بگیرم، فیلم نمی‌سازم! 

ای کاش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، برای آقای تقوایی استثنا قائل می‌شد و اجازه می‌داد؛ بدون اجازه، فیلم بسازند تا ایشان و دوستداران سینه‌چاک وی بدانند فیلم نساختن ایشان دلیل دیگری دارد! 

در جشنی که مفاخر آن، عناصر فیلم - فارسی دیروزند، آیا نشان حرفه‌ای و فرهنگی قابل تصور است؟ نگارنده بر آن است که جشن منتقدان باید هدف چند پرسش اساسی قرار گیرد: یک هزینه هنگفت برگزاری جشن منتقدان از کدام محل تامین شده است؟ اگر از محل حق عضویت اعضاست،‌کل داشته مالی و کل هزینه جشن، شفاف اعلام شود. 

دو، فرهنگسرای ارسباران وابسته به شهرداری تهران، باید پاسخ دهد با کدام مجوز به تشکل غیرقانونی انجمن منتقدان، مجوز برپایی مراسم داده است و چرا وقتی مراسم پیش به سمت ناسزاگویی به نظام دینی کشور رفت، جلوی ادامه مراسم را نگرفتند؟ 

سه، چرا باید بخشی از انجمن منتقدان خودسر، اقدام به برپایی جشنی و مراسمی کنند که به دلیل حضور برخی میهمانان تبدیل به تریبون «ناسزاگویی» کاملا روشن و قابل پیش بینی بود! این خودسری قابل گذشته نیست! نگارنده تاکید می‌کند، آنچه در جشن یاد شده و مانند آن رخ می‌دهد، به خوبی گواه بحران اندیشه در سینمای ایران است. بحرانی که سینمای کشورمان را از پا می‌اندازد! 

پژمان کریمی
منبع:کیهان






      
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >