آمار دی 91 - دلبسته یاران خراسانی خویشم
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
وصیتنامه شهدا
وصیت شهدا
لینک دوستان

ویرایش
پیوندهای روزانه
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 107
بازدید دیروز : 58
کل بازدید : 837624
تعداد کل یاد داشت ها : 532
آخرین بازدید : 103/9/10    ساعت : 2:11 ع
تاریخ روز

نتیجه می‌گیریم اگر یک دادستانی درد دین و امنیت و اخلاق جامعه را داشته باشد می‌تواند بسیاری از کارهای زمین مانده قوه قضائیه (مثل پیشگیری از جرایم به وسیله نامساعد کردن زمینه‌های وقوع جرم) را به نحو مناسب انجام دهد و به سرانجام برساند.

به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله،هفته نامه یالثارات الحسین(ع) در ستون سیاست به روایت همولایتی نوشت: شنیده‌ایم که دادستان محترم شهرستان دزفول با حمایت از نیروهای بسیجی مجموعه‌ای از اقدامات تامینی را در چند ماه اخیر در سطح منطقه به اجرا گذاشته که منجر به کاهش جرایم و افزایش امنیت اخلاقی در این شهرستان شده است!لذا: 

1- از مقامات عالیه عدلیه خواهشمندیم نسبت به تقدیر از ایشان و ترویج چنین اقداماتی در میان سایر دادستانهای محترم اقدامات لازمه را مبذول فرمایند! 

2- نتیجه می‌گیریم اگر یک دادستانی درد دین و امنیت و اخلاق جامعه را داشته باشد می‌تواند بسیاری از کارهای زمین مانده قوه قضائیه (مثل پیشگیری از جرایم به وسیله نامساعد کردن زمینه‌های وقوع جرم) را به نحو مناسب انجام دهد و به سرانجام برساند. 

3- برای کاهش جرم باید از اختیارات قضایی بیشترین بهره را برد!( که الان از این ظرفیت در حداقل ممکن استفاده می‌شود.) 

4- ما هم به سهم خودمان از ایشان ممنونیم! خدا خیرشان بدهد! 

* مثال: به عنوان نمونه در طول چند ماه اخیر ایشان با کمک بچه‌های بسیجی دزفول یکی از اماکن عمومی و تفریحی این شهر که کانون فساد، بی‌بند و باری، فحشا، عربده و چاقوکشی، شرب خمر و... در سطح شهرستان و شمال استان خوزستان شده بود را پاکسازی کرده و به صورت دائمی تحت نظارت قرار داده‌اند.
 
نتیجه آن شد که با نامساعد شدن منطقه برای ارتکاب جرایم، مجرمان و متخلفان گورشان را گم نموده و محیط جهت استفاده خانواده‌ها و مردم متدین مساعد شد! (یعنی یک قدم معقول و قانونی موجب کاهش جرایم و افزایش امنیت اخلاقی و روانی و ایجاد محیط آرام و امن برای زندگی مردم می‌شود! چرا سایر دادستانهای مملکت از این نمونه مطلوب الگو نگیرند؟!)






      

دیری نمی‌پاید که شاهد ویراژ دخترکان عشق موتور درخیابانها خواهیم بود که احتمالا اثری هم از پوشش ادعایی خانم اکبرآبادی در هیئت آنان مشاهده نخواهد شد و هزار احتمال دیگر که به مرور متاسفانه کسی توان جمع کردن آن را نخواهد داشت.

پایگاه خبری انصارحزب الله:روز نهم دی ماه مرضیه اکبر آبادی معاون امور ورزش بانوان و ورزش همگانی وزارت ورزش مفتخر به اعلام خبر فتح باب دیگری در عرصه پرده دری در نظام جمهوری اسلامی ایران شد وگفت: »با توجه به جذابیت رشته موتور سواری و وجود علاقمندان زیاد این رشته درمیان دختران و زنان ایرانی، درجلسه‌ای با حضور مسئولان فدراسیون مربوطه تصمیماتی برای فعالیت آنان دراین رشته گرفته شد. 

مرضیه اکبر آبادی که احتمالا راه‌های خنثی سازی اعتراضات احتمالی به این تصمیم را نیز درهمان جلسه کذایی بررسی کرده بوده گفت:»زنان براساس این مجوز نمی‌توانند در کوچه و خیابان موتور سواری کنند بلکه تنها اجازه دارند در پیست‌های ورزشی تمرین کرده و در رقابتهای رسمی یا منطقه ای شرکت کنند. قطعا لباس مناسب برای زنان ورزشکار در این رشته طراحی خواهد شد و امیدوارم زنان بتوانند در این رشته نیز همچون سایر رشته‌های ورزشی موفقیت‌های قابل توجهی کسب کنند.» 

همانطور که ذکر شد خانم اکبر آبادی پیشاپیش کپسول اطفاء حریق را برآتش خشم متدینین گرفته است، اما ذکرچند نکته درجهت اثبات بی‌محل بودن ادعای ایشان ضروری است. 

بر اساس تبصره ماده 20 قانون جدید در صدور گواهینامه در قانون رسیدگی به تخلفات باتصویب درجلسه علنی روز یکشنبه مورخ هشتم اسفند 1389 وتأیید شورای محترم نگهبان به پیوست اب?غ گردید» صدور گواهینامه رانندگی موتورسیکلت برای مردان برعهده نیروی انتظامی است.» 

پس همانطور که مشخص است مثل بسیاری موارد دیگر که قانون جمهوری اس?می ایران در مورد آن ساکت است درمقررات جدید فوق نیز به صورت مستقیم رانندگی با موتورسیکلت برای زنان ممنوع اعلام نشده وتنها با عنایت به اینکه عملا"" بدون گواهینامه کسی قادر به راندن وسیله نقلیه نبوده و مرجع صدور آن در قانون صرفا""برای مردان مشخص شده است، می توان چنین استنباط کرد که طبق مقررات رانندگی با موتور سیکلت برای زنان ممنوع می‌باشد. 

اما از آنجا که همواره این نوع استنباط‌هاست که کار را به جای باریک وحتی فتنه می‌کشاند! به نظر می‌رسد به زودی شاهد بدعت دیگری در عرصه اباحه گری خواهیم بود که با قهرمان پروری درطول آن به شاخه دیگری از سبک‌های ترویجی زندگی غربی درکشور تبدیل شده و دیری نمی‌گذرد که مثل سایر موارد به امور روزمره و پذیرفته شده جامعه بدل می‌گردد مواردی مثل رقصیدن و کشف حجاب زنان در سالن‌های ورزشی، یا حضور زنان قایقران با البسه بسیار چسبان در مسابقات! ومواردی از این دست که قانون در مورد آن سکوت کرده اما شرع بیدار نه! و برخی مسئولین هم با اتکاء به همین خلاء قانونی با گردن کلفتی می‌گویند همین هست که هست! 

یکی از موارد مشابه هم که بانی آن اکنون در سلول انفرادی اوین است، دوچرخه سواری زنان است که به همت فائزه ‌هاشمی باب شد و در سایه سکوت قانون رواج یافت. هرچند شهرداری در بدو امر براساس همان قانون استنباطی به زنان دوچرخه کرایه نمی‌داد اما زنان و دختران مثلا آزاد اندیش آنقدر با وضعیت نا بهنجاردر کوچه و خیابان دوچرخه شخصی سوار شدند که31 تیرماه سال جاری محمدرضا محمودی معاون عمرانی استاندار تهران آب پاکی را روی دست همه ریخت و رسما اعلام کرد:»از نظر قانونی هیچ‌گونه ممنوعیتی برای استفاده بانوان از دوچرخه وجود ندارد. « شهرداری تهران هم استنباط خود را عوض کرد و در مسیرهای شرقی و غربی تهران ایستگاه‌ها، مسیر ویژه‌ای را برای دوچرخه اختصاص داد. 

حالا هم قصه از همان قرار است! و دیری نمی‌پاید که شاهد ویراژ دخترکان عشق موتور درخیابانها خواهیم بود که احتمالا اثری هم از پوشش ادعایی خانم اکبرآبادی در هیئت آنان مشاهده نخواهد شد و هزار احتمال دیگر که به مرور متاسفانه کسی توان جمع کردن آن را نخواهد داشت.
آن وقت است که لابد یکی مثل اکبر آبادی در یک سمت دیگر با موج استقبال زنان برای موتور سواری در خیابان مواجه شده و در یک جلسه فرمایشی، قانون را از سکوت خارج می‌کنند تا زنان بدون دغدغه از خانه به محل کار ویا هرجای دیگر تردد کنند. 

هرکی هرکی است دیگر! سینما مبلغ زنا و مشوق دختران برای زندگی به شیوه لاله شوماخر می‌شود، رئیس فدراسیون والیبال با مثال قرار دادن خواهر و دخترش که مستقیما بدن نیمه عریان مردان را دید می‌زنند بقیه را هم تشویق به این حرام می‌کند، امروز هم وزارت ورزش مجوز تک چرخ زدن زنان را صادر می‌کند و لابد آقای رئیس هم تا 7 ماه آینده حداقل یکی از وعده‌های خودش یعنی راه دادن زنان به ورزشگاه‌های فوتبال را عملی می‌کند. به قول آقای حداد عادل خدا به خیر بگذراند این هفت ماه را تا حداقل پس از آن فکر چاره کنیم. 

ملت مسلمان ایران بارها اعتقاد و پایبندی خود را به احکام نورانی شرع مقدس در صحنه‌های گوناگون نشان داده‌اند و این یعنی مبنای قوانین کشور را شرع اسلام برگزیده‌اند و قانون اساسی و نهادهای رسمی کشور همگی مؤید این مهم هستند، لذا مسئولانی اگر بخواهند خارج از این محدوده عمل کنند، دانسته یا ندانسته در برابر اسلام و ملت مسلمان ایران ایستاده‌اند. 

عقل سلیم حکم می‌کند اگر مسئولی در پی برنامه جدید است، ابتدا نظر متقن شرع و علما را جویا شود و از سهل‌انگاری در این امور خودداری کند






      

نرم افزار روز بصیرت منتشر شد
بازشناسی فتنه 88 و بصیرت‌افزایی برای فتنه‌های آتی

گزارش تریبون مستضعفین، موسسه فرهنگی آسمانه در سومین سالگرد نه دی، نسخه سوم از نرم‌افزار روز بصیرت را ارائه کرد. این نرم‌افزار با هدف بصیرت‌افزایی هر چه بیشتر مردم، مقابله با فتنه‌های آینده (فارغ از وارد شدن به هر گونه جانب‌گیری سیاسی) و بررسی نقش مؤثر مقام معظم رهبری در برون‌رفت جامعه از فتنه‌ی سال 88 تولید شده است.

نرم افزار روز بصیرت

محتویات نرم افزار چندرسانه ای روز بصیرت

* سپید و سیاه

بصیرت و فتنه شناسی در قرآن، کلام اهل بیت و خبرگان سیاسی و فرهنگی کشور، مروری بر این دو مقوله در تاریخ اسلام، و راهکارها و نتایج دستیابی به بصیرت. شامل بخش های: بصیرت شناسی، راهکارهای دستیابی به بصیرت، فتنه شناسی، راهکارهای فتنه گران (شگردها) و درآینه تاریخ

* فصل الخطاب

بررسی نقش ولایت فقیه در حفظ نظام اسلامی به خصوص در مواقع فتنه، با نگاهی بر زندگینامه مقام معظم رهبری، و تدابیر خردمندانه ایشان در دوران رهبری. شامل بخش های: ولایت پذیری در دوران فتنه، مرد دین، مرد سیاست، علمدار بصیرت، شرح خطبه

* پازل دشمن

مروری بر مقوله دشمن شناسی و راهکارهای مقابله با هجمه های دشمن؛ با ارائه تاکتیک های ایشان، تهاجمات رسانه ای، و اتاق های جنگ با نظام جمهوری اسلامی. شامل بخش های: اتاق جنگ، گلادیاتورهای مجازی، تاکتیک هایی برای مبارزه

* ایران 88

وقایع نگاری اتفاقات دوران فتنه، با بهره گیری از روزشمار، تیترهای داغ آن دوران، و بررسی مواضع و فعالیت های رهبری، عمارها، خواص خواب، رسانه ها و دشمن. شامل بخش های: آمار و ارقام، روزشمار، تیترهای داغ، 9 دی

* ایران 92

نگاهی به انتخابات یازدهم ریاست جمهوری در سال 92، با بررسی کارشناسی نامزد اصلح، دلایل اهمیت انتخابات یازدهم، سبک زندگی انتخاباتی و واژه شناسی سیاسی. شامل بخش های: دلایل اهمیت انتخاب یازدهم، به کی رأی بدم؟، سبک زندگی انتخاباتی، آگاهیهای سیاسی

برخی از کارشناسانی که در تهیه نرم‌افزار روز بصیرت همراهی کرده‌اند عبارتند از: آیت الله سید احمد خاتمی (در بخش بصیرت شناسی و فتنه شناسی)، آیت الله علم الهدی (در بخش بصیرت شناسی و فتنه شناسی)، دکتر صفار هرندی (در بخش بصیرت شناسی و فتنه شناسی)، دکتر رجبی دوانی (در بخش بصیرت و فتنه در تاریخ اسلام)، دکتر کوشکی (در بخش معیارهایی برای رئیس جمهور آینده)

سعی کردیم جنگ رسانه‌ای رسانه‌های خارجی را به تصویر بکشیم

وحید مداح، مسئول روابط عمومی موسسه فرهنگی آسمانه درباره این نرم‌افزار با تریبون مستضعفین گفتگو کرده است.

درباره نرم‌افزار روز بصیرت کمی توضیح ‌دهید که شامل چه بخش‌هایی است؟

این نرم‌افزار که تولید کردیم به اسم روز بصیرت است و این نسخه، نسخه سوم می‌باشد. دو نسخه قبلی در سال‌های قبل به صورت سازمانی توزیع شده است.

نرم‌افزار روز بصیرت به مناسبت نه دی تولید شده با یک نگاه متفاوت به موضوع فتنه و بدون جانبگیری سیاسی سعی کردیم این نرم‌افزار را تولید کنیم. و علاوه بر موضوع فتنه به انتخابات 92 ریاست جمهوری نیز پرداخته‌ایم. در این نرم‌افزار به صورت مجزا از کارشناسان مختلفی استفاده کرده‌ایم. از تکنولوژی‌های روز مانند پرده سبز استفاده کرده‌ایم و سخنرانان با توجه به مخاطب‌شناسی انجام گرفته بر روی تصاویر صحبت کرده‌اند.

در این نرم‌افزار از بیانات آیت الله خاتمی، آیت الله صدیقی، آیت الله علم‌الهدی، آقای صفار هرندی، حجت الاسلام ابوالقاسمی، حجت الاسلام اصلانی، دکتر رجبی دوانی و دکتر صادق کوشکی در مباحث مختلف استفاده کرده‌ایم. و از این بیانات در  قالب‌های سفید و سیاه، فصل الخطاب، پازل دشمن، ایران 88 و اتنخابات 92 ارائه شده است.

در حال حاضر پخش فروشگاهی این نرم‌افزار در تهران به مناسبت نه دی آغاز شده و در شهرستان‌ها نیز در دست اقدام است.

نرم‌افزار به صورت کیفی چگونه ساخته شده؟

این نرم‌افزار به شکل متفاوتی نسبت به نرم‌افزارهای مشابه ساخته شده، در صفحات مختلف نرم‌افزار یک بازیگر تئاتر استفاده شده که تصویر را روایت می‌کند و مخاطب رها نمی‌شود. در جایی که متن وجود صدا وجود دارد، در واقع نرم‌افزار به صورت مولتی مدیا ساخته شده. درباره ایران 88 هم سعی کردیم که در نرم‌افزار به صورت مقطعی حوادث را روایت کنیم و سعی کردیم که آن جنگ رسانه‌ای رسانه‌های خارجی را هم به تصویر بکشیم.

این نرم‌افزار را چگونه می‌توان تهیه کرد؟

علاقمندان می توانند برای تهیه این محصول به سایت monasebat.com مراجعه نمایند.






      

حدود 2 سال قبل بود به توصیه دوستان بالاخره شرف حضور در مراسم های آیت الله مجتبی تهرانی رو یافتم .
دیر رسیدم، برای همین نتونستم نماز رو به ایشون اقتدا کنم.
ان هایی که در محضور ایشون بودن میدونن که بعد اتمام نماز ایشون برخی نمازهای مستحب را به جا می آورند مردم و حاضران دور منبر ایشون آماده می شوند تا از بیانات ایشان استفاده کنند و من چون دفعه اولم بود می رفتم نمیدونستم که برنامه چیه و به چه نحوی برگزار می شود.

با توجه به چیزهایی که شنیده بودم درباره کرامات ایشان گفتم من بنده گنه کار اگر جلوی ایشون باشم ممکنه منو ببینن و باعث ناراحتی ایشون بشم و باطن نامناسب منو ببینن.

هنگام آمدن ایشان برای رفتن به بالای منبر، جای خودم رو تغییر دادم و به گوشه ای رفتم تا در معرض دید نباشم.

پامنبری های آیت الله تهرانی برخی اخلاق ایشان رو می شناسن و میدونن که وقتی ایشون برخلاف برنامه صحبت میکنن حتما چیزی اتفاق افتاده.

ایشون بدون هیچ مقدمه ای گفتن: «ای آقایی که از ترس من مجتبی تهرانی جاتو عوض میکنی و میری اونطرف، اگر نصف این ترس رو خدا داشتی دیگه هیچ نگرانی ای نداشتی و راحت بودی»

این صحبت های ایشون با صلوات های مکرر حاضران مواجه شد.

این گونه صحبت کردن برای پامنبری های ایت الله تهرانی رحمت الله علیه، خیلی آشناست و حاضران متوجه شدن که ایشون چیزی دیدن که به آن اشاره می کنند.

بدجوری تحت تاثیر این صحبت های ایشون قرار گرفتم، از اون تاریخ هروقت میتونستم سعی میکردم در جلسات ایشون شرکت کنم و از محضر این عالم ربانی استفاده کنم.






      

 
 یازدهم دی ماه 1345، خورشیدی از اعماق آسمان در میان فرزندان پاک حضرت زهرا(س) طلوع می کند و سی سال بعد باری دیگر، تاریخ یازدهم دی ماه 1375 عروج عاشقانه اش را رقم می زند و حال یازدهم دی ماه 1391 فرا رسیده است. ما مانده ایم و فراق از خورشید لشکر 25 کربلا، علمداری مخلص و مجتبائی عاشورایی، سیدی از جنس عشق، ذاکری کربلایی و دلداده ای خدایی«شهید سید مجتبی علمدار»؛ زنده نگه داشتن نام و یاد سیدمجتبی افتخاری ست که امروز با انتشار دل نوشته های آسمانی این شهید بزرگ تقدیم مخاطبین عزیز می شود.

 

*لبخند ، معجزه ی آتشِ سوزان قلبمان

ای شهیدان!

از همان لحظه ای که تقدیر ما را از شما جدا کرد تاکنون یاد شما، خاطره های دنیای پاک شما،امیدحیاتمان گشته، ما به عشق شما زنده ایم و به امید وصل کوی شما زنده ایم.

اما شما، علی الظاهر دلیلی ندیدید که اوقات پر ارجتان را صرف ما کنید چه بگوئیم؟ راستی چگونه حرف دلمان را فریاد کنیم که بدانید برما چه می گذرد؟

مگر خودتان نمی گفتید که ستونهای شب عملیات، ستون گردان نیست؛ ستون، عشق است؛ ستون دلهای سوخته ای است که با خمیرمایه ی اشک و سوز به هم گره خورده اند.

پس چرا؟ چرا؟ هیچ سراغی از ما نمی گیرید؟ با اینکه تمام روز و شب ما برشما عیان است، تمام ناگفته هایمان را می دانید، تمام نا نوشته هایمان را می خوانید، تمام پنهان و کردارمان را می بینید!

اگر قطره ی اشکی آرام آرام به دور از چشم های نامحرمان برگونه هایمان می لغزد شما می دانید چه خاطره ای ناگهان از ذهن ما گذشته و آسمانش را ابری کرده.

اگر در برابر ناکسانی که آرزوی گریستن ما را دارند به مصلحت لبخند می زنیم، شما خوب می دانید این لبخند معجزه ی آتش سوزانی است که در فضای قلبمان برگرفته است.

*شما ما را خوب می شناسید

اگر به غروب علاقه داریم، خوب می دانید چرا؛ اگر به هوای ابری شما، می دانید چرا؛ اگر به چادر شما، می دانید چرا؛ اگر به سنگ، شما می دانید؛ اگر به خاک، اگر به آب، اگر به رودخانه، به دشت، به کوه، نمکزار، شما می دانید چرا؛

شما از راز دل ما آگاهید، اگر به قامت رعنایی خیره می شویم، شما می دانید به یاد که ایم. اگر به عمق بیابانها می نگریم شما می دانید به دنبال چه ایم. اگر به امید رویایی سر بربالین می گذاریم شما می دانید به فکر که ایم. اگر به بلندای کوهی خیره می شویم شما می دانید قصه، قصه ی دیگری است. اگر به حرکت خرامان موجی چشم می دوزیم شما می دانید قضیه، قضیه ی دیگری است.

آری شما ما را خوب می شناسید، شما ما را خوب می بینید، چون همه ی زندگی ما دفتر ورق پاره ایست که بارها و بارها از بَرَش کرده اید!

*ما نمی دانیم «فی جنات النعیم» کجاست؟!

اما… اما اینجا ما از شما هیچ نمی دانیم. از همان وقت که صدای یاحسین(ع) آخرین تان را شنیدیم دیگر تا کنون نغمه ی دل انگیز نوایتان را گم کرده ایم.

آخرین باری که چهره ی نورانی تان را دیدیم موقعی بود که صورتتان را بر خاک مزارتان نهاده بودند و سنگ لحد دیواری شد و نظاره ی روی تان را برای همیشه از ما دریغ کرد.

آری بسیاری از شماها را با آن لبخندهای زیبا در آخرین وداع دیده ایم، یا در هنگامه ی رزم و از آن به بعد دیگر چیزی از شما نشنیدیم.

ای شهیدان ! ای مفقودالاثرها ! ای جاویدالاثرها ! ای مفقودالجسدها !

ما نمی دانیم کجا رفتید؟ کجاهستید؟ نمی دانیم آنجا از اینجا دور است یا نزدیک؟ نمی دانیم چه می خورید؟ چه می کنید؟ چه می نوشید؟ «فی جنات النعیم»کجاست؟ آخر ما نمی دانیم «متکئین علیها متقابلین» یعنی چه؟

آخر ما نمی فهمیم «الا قیلا سلاما سلاما» یعنی چه؟ برای ما درک «ذواتا افنان فیها عینان تجریان،فیهما من کل فاکهة زوجان» محال است.

*تا حالا شده به عشق بیگلو و هفت تپه زمزمه ای کنید؟

ما نمی دانیم وقتی دلتان می گیرد کجا می روید! اصلاً آیا دلتان می گیرد؟ وقتیی حوصله تان سر می رود چه می کنید؟ نمی دانیم… آنجا در محفل گرمتان سخن از ما هست یا نه؟ تا به حال هیچ گاه شده از اروند هم قصه ای بگوئید؟ برای شلمچه هم ترانه ای بسرائید؟ به عشق بیگلو و هفت تپه زمزمه ای کنید؟ و در فراق کارون اشکی بریزید؟

نمی دانیم…! و این ندانستن بیش از همه ای شهیدان شما را مقصر می داند! یعنی ما اینقدر ناپاک و نامطلوب بوده ایم که تمام هستی مان به یک یاد هم نمی ارزد؟ یعنی تمام گفته هایمان در آن نیمه شبهای به یاد ماندنی که فقط خدا قدرش را می داند و بس دروغ و کذب محض بوده؟ یعنی ما نیز هم ردیف آنانی هستیم که تمام هشت سال را هم آغوش لذت بودند؟ یعنی می خواهید بگوئیدکه ما دیگر لیاقت با شما بودن را نداریم؟

باشد، بگوئید…! حرفی نیست! اما لااقل یکبار هم که شده سری به این دلهای فراموش شده بزنید، سری به این خانه های سرد و متروک بزنید و بعد هرچه دلتان می خواهد بگوئید! آخر به ما هم حق بدهید که انتظار داریم، انتظار داریم بدانیم دوستانمان که یک عکسشان را به تمام هستی اینجا نمی دهیم، کجا هستند و چه می کنند؟ دوست داریم که از آنجا صدایی بیاید، صدایی آشنا! صدایی از حلقوم یکی از شماها، صدایی که به انتظارها پایان دهد! صدایی که زیبا و دلنشین…

  

پاسخ شهید علمدار ازجانب شهدا به دردل هایش:

 * خداوند به وعده اش عمل کرد.

آری، اینجا همان طور که می گفتند، باغستان هایی دارد که نظاره اش انسان را مبهوت می کند، «فی جنة عالیه»؛ اینجا درخت های زیبایش هر کدام با یک میوه، «تجری من تحتها الانهار»؛ اینجا قصرهایی دارد از زمرّد و یاقوت، خدمتگزارانی بی شمار که آماده ی پذیرایی از صاحبان خانه اند. اینجا پرنده هایی دارد خوش آواز، عندلیبانی که وقتی می خوانند، روح از نشاط به پرواز در می آید.

«وجزاهم بما صبروا و جنة و حریرا و سقاهم ربهم شرابا طهورا»

آری، آری به خدا قسم هر چه می گفتند راست است، «صدق الله العلی العظیم» خداوند به وعده اش عمل کرد.

*وقتی شهدا به آسمان پرستاره شب های هفت تپه قسم خوردند

اما به آسمان پرستاره شب های هفت تپه قسم، به ریگ های گرم تابستان سوزان خوزستان قسم، به سرمای کشنده ی کردستان قسم، به چادرهای برپاشده ی میان کویر قسم، که آن چادر نبود بلکه میعادگاه عاشقان خدا بود، محل عروج شهدا بود، آری کعبه ی دل بود، قسم به صفای اذان صبح گردان مسلم(لشکر25کربلا)، قسم به بچه هایی که تاکنون هیچ میلی به سمتشان نداشتیم، به جان امام اینجا بچه ها هم قسم شده اندکه تا شما نیامده اید نزدیکشان هم نرویم.

آن اوایل ملائک خدا زیاد سربه سرمان می گذاشتند، اما وقتی می دیدند که دلمان حیران جای دیگریست، دست از سر ما برمی داشتند. شما از بی مهری ما سخن می گوئید و از اینکه با دیدن نعمت های بهشت شما را فراموش کردیم.

آه  که چقدر بی انصافید! اگر ما به دنبال لذت بودیم چرا شهر را با تمام زیبایی هایش گذاشتیم و آواره ی بیابان ها شدیم؟ ما اگر عاشق جبهه بودیم به خاطر نفسهای گرمی بود که محیطش را معطر کرد، ما اگر عاشق جبهه بودیم به خاطر وجود مردان پاکی همچون افضلی ها، بهتاش ها، بصیرها، طوسی ها، نتاج ها، و هزاران عاشق دلباخته ی دیگر بود که از جان گذشتند تابه جانان برسند.

ما اگر عاشق جبهه بودیم به خاطر صفای بچه هایی بود که لذتهای مادی را فراموش می نمودند و اکنون مانیز چون شمائیم ؛

*دردهای شما در فراق ما، دلِ ما را بیشتر آتش می زد

وقتی در خون خویش غلتیدیم و چشم ازدنیا بستیم فکر می کردیم که دیگر همه چیز تمام شد، اما این گونه نشد! دردهای شما در فراق ما، دل ما را بیشتر آتش می زد، درست است که ما به هرچه می کنید آگاهیم. اما این بلای بزرگی بود که ای کاش نصیب ما نمی شد. وقتی شما از این و آن طعنه می خورید و لاجرم به گوشه ی اتاق پناه می برید و با عکس های ما سخن می گوئید و اشک می ریزید به خدا قسم اینجا کربلا می شود و برای هر یک ازغم های دلتان اینجا تمام شهیدان زار می زنند! یا آن زمانی که در مجالس با یاد ما گریه می کنید و به سر و سینه می زنید ما نیز به یاد آن روزها که باهم درسوز فراق مولایمان سینه می زدیم و گریه می کردیم، همراه با اشک شما، اشک غم می ریزیم. خدا می داند که ما بیشتر از شما طالب دیداریم. برای همین پروردگار عالم اجازه می دهد هر از چندی با مولایمان حسین(ع) درد ودل کنیم.

*امام حسین(ع) شلمچه را بهتر از ما می شناسد

بچه ها آقا امام حسین(ع) خیلی بزرگوار است او بهتر از همه ی ما شلمچه را می شناسد، فاطمیه را زیباتر از همه ی ما تعریف می کند، او خاطره های جبهه را خیلی دوست دارد، هر وقت به پابوسش می رویم از ما می خواهد برایش خاطره بگوئیم، به مجرد اینکه بچه ها نغمه سرایی می کنند چشم های آقا مالامال از اشک می شود، سرمبارکشان را به زیر می اندازند و دانه های اشکش زمین بهشت و محاسن شریفشان را تر می کند.

همین دیروز بود که نوبت من بود تا خاطره تعریف کنم، من از غروب های شلمچه تعریف کردم از کانال ماهی، ازسه راه مرگ! ازجاده ی شهید صفری، سنگرهای نونی، جاده ی امام رضا(ع). من از جاده ی شهید خرازی شروع کردم، هنوز چند دقیقه نگذشته بود که صدای ناله های آقا را با همین دو گوشم شنیدم! آرام و آهسته فرمود: ما رایت اصحاب …

هیچ یاورانی بهتر و باوفاتر از اصحاب خود ندیدم. یکی از بچه ها به من گفت: بس است، دیگر نگو! که آقا سر از زیر برداشت و آهسته فرمود: بگو! بگو عزیز دلم آنچه در دلت بی تابت کرده بگو!

*من به اکبرم گفته ام که بدون آنها به بهشت نیاید

بچه ها اینجا برخلاف دنیای شما خاطره های جبهه زیاد مشتاق دارد، یک روز به آقا عرض کردم: مولا جان دوستانمان، همدمان شبهای عشقمان، اکنون در دنیایند بی آنها برما سخت می گذرد. آقا در حالیکه اشک تمام محاسن شریفش را پر کرده بود، فرمود: آنها بقیة الشهدای من اند، به جلال خدا سوگند در سکرات الموت، ظلمت قبر، عذاب قبر، عذاب برزخ و در آن واویلای محشر تنهایشان نخواهم گذاشت! آنها در حساس ترین ایامی که نیاز به یاور داشتم لبیک وفا سردادند. من به اکبرم گفته ام که بدون آنها به بهشت نیاید.

*بچه های بهشت با لباس خاکی

راستی بچه ها اینجاهمه بالباس خاکی هستند، چون خود امام می گفت: این لباس بیشتر به شما می آید. بچه ها در آن روزهایی که بی بی فاطمه ی زهرا(س) دستهای بریده ی عباس(ع) و قنداق خونی علی اصغر(ع) را نزد خدا برای شفاعت می برد، ما هم گرد و غباری که از خاک شلمچه، مهران، فاطمیه، فکه، دهلران، چزابه، نهر عنبر، مجنون، کوشک، پاسگاه زید بر چهره مان نشست و خونی که هنگام شهادت بر بدن و لباسمان جار ی شده بود را جمع کرده ایم و در آن لحظه ی حساس برای شفاعت شما به همراه می آوریم.

شما مطمئن باشید که ما شماها را فراموش نکرده ایم و نخواهیم کرد؛ به پدران و مادرانمان، به همسران و فرزندان ما بگوئید ما منتظرشان هستیم و بدون آنها وارد بهشت نخواهیم شد.






      
<      1   2   3   4   5   >>   >