آمار فروردین 92 - دلبسته یاران خراسانی خویشم
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
وصیتنامه شهدا
وصیت شهدا
لینک دوستان

ویرایش
پیوندهای روزانه
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 58
بازدید دیروز : 59
کل بازدید : 833390
تعداد کل یاد داشت ها : 532
آخرین بازدید : 103/2/7    ساعت : 10:28 ع
تاریخ روز

به گزارش شریان نیوز به نقل از وبگاه بنیاد بین‌المللی امام رضا(ع)، در قدیم که شهر مشهد مقدس به گستردگی کنونی نبود،‌ روستای معروفی به نام «نخودک» کنار آن قرار داشت که شهرت خود را مرهون «شیخ حسنعلی اصفهانی» مشهور به شیخ نخودکی است.

این عارف، فقیه و فیلسوف بزرگ متولد سال 1241 در اصفهان است و از اساتید مشهور وی می‌توان میرزا جهانگیر خان قشقایی را نام برد. آیت‌الله نخودکی در مقطعی نیز با شهید مدرس هم‌حجره‌ای بوده است.

اما بیشترین شهرت شیخ نخودکی به دلیل کرامات اوست که از جمله آن‌ها می‌توان به تشرف نزد حضرت خضر نبی و امام رضا علیهما السلام اشاره کرد. وی همچنین دارای قدرت‌های ماورائی از جمله طی‌الارض، آگاهی از غیب، چشم برزخی،‌ دم مسیحایی و ... بود. او این قدرت‌های الهی را با تهجد، توکل، شب‌زنده‌داری، خواندن نماز اول وقت و انس با قرآن به دست آورده بود. مرحوم آیت‌الله کشمیری در این باره می‌گوید: مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی تا چهار سال در مشهد مقدس، هر شب تا صبح قرآن را ختم و به امام رضا(ع) هدیه می‌کرد تا به آن مقامات رسید.

از دیگر کرامات شیخ نخودکی این بود که زمان وفات خود را پیش‌بینی کرد و همان‌طور که وعده داده بود، در روز یکشنبه هفتم شهریور 1321 در سن هشتاد سالگی به جوار حق شتافت و طبق وصیتی که کرده بود،‌ در صحن عتیق روبروی ایوان طلا در حرم مطهر رضوی تدفین شد.

 

 

* نماز اول وقت «شاه کلید» است

مرحوم شیخ بر خواندن نمازهای روزانه در اول وقت تأکید بسیار داشت و این نخستین وصیت او به فرزند خویش بود. این عارف حقیقی می‌گفت: اگر آدمی یک اربعین به ریاضت پردازد، اما یک نماز صبح از او قضا شود، نتیجه آن اربعین، «هَبَاء مَّنثُورًا» خواهد شد. (اشاره به آیه 23 سوره فرقان و به معنای پراکنده‌شدن ذرات غبار در هوا)

جناب شیخ فرزندش را بر تهجد و نماز شب سفارش می‌کرد و می‌گفت: «بدان که در راه حق و سلوک این طریق، اگر به جایی رسیده‌ام، به برکت بیداری شب‌ها و مراقبت در امور مستحب و ترک مکروهات بوده است، ولی اصل و روح همه این اعمال، خدمت به ذراری (فرزندان) ارجمند رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است.»

نقل است جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت: سه قفل در زندگی‌ام وجود دارد و سه کلید از شما می‌خواهم! قفل اول این است که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم، قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد و قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.

شیخ نخودکی فرمود: برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان. برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان. و برای قفل سوم هم نمازت را اول وقت بخوان!

جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟!

شیخ نخودکی فرمود: نماز اول وقت «شاه کلید» است.






      

به یاد جانبازانی که نفس را به نرخ تورم کشیدند

به گزارش شریان نیوز ، خاطره فردی از یک جانباز شمیایی که بسیار تلخ می باشد.

سلام دلاور. نمی دونم از کجا بگم ...! اصلا" چطوری شروع کنم...؟! امروز رفته بودم لشگرعاشورای تبریز. اتاق ایثارگران بودم. صحنه ای دیدم که یک آن، دنیا بر سرم خراب شد.من دیدم. من دیدم آن چه که تا به حال شنیده بودم.

مرد بود. نه، شیر مرد بود....! یه حرف هایی می زد، موهای بدنم سیخ می شد!
نمی دونستم بهش چی بگم! وقتی حرف هاشو می شنیدم، وقتی که کباب می شدم، می گفتم خدایی نکرده یه حرفی می زنم دلش آزرده می شه. آخه می دونستم هرچی دارم وندارم و هرچی که فکرشو بکنم از این ها دارم. صداش در نمی اومد. باید خوب گوش هاتو تیز می کردی تامی شنیدی.
فقط ازش تونستم بپرسم: چند وقت جبهه بودی؟ سرشو انداخت پایین و گفت: خیلی کم جبهه بودم. گفتم مهم نیست ، مهم اینه که بودی.
دوباره با پررویی گفتم حالا چقدری بود؟
جواب داد سه سال.
شرمنده شدم. گفتم: مؤمن خدا ! سه سال خیلی کمه؟! گفت: آره. دوستانی بودن که هفت هشت سال جبهه بودن. داشتم عرق می کردم. به خودم می گفتم که دیگه این خاطره نیست ,دروغ نیست. این عین واقعیته...
وقتی مشتاق شدم پروندشو یه نگاهی بکنم ، دیگه نمی دونستم چی کار کنم! از زمین و زمان بریدم. گفتم خدا! کرمت رو شکر. اون موقع بود که به آخرت هم یقین پیدا کردم. آخه داشتم می دیدم جواب این همه عمل رو نمی شه این دنیا حساب کرد!

 

دلاور! ما درسته سه سال رفته بود، ولی این سه سال جایی از بدنش سالم نبود! یکی از عملیات ها پای راستش شکسته شده بود. بعد دوماه، توی یک عملیات ترکش به شکمش خورده بود. بعد یک ماه باز برگشته بود دوباره پای چپش شکسته بود. مرد خدا نمی دونم اون جا چی گم کرده بود ، باز برگشته بود جبهه! این بار از نیم قدمی مرگ برگشته بود. این بار ترکش خورده بود به رگ های گردنش. باعث شده بود عصب های دست راستش قطع و بی حس بشه. دیگه وقتی به اونجای پرونده رسیدم گفتم دیگه این آخرین بارش بود. کلا" از یاد برده بودم که بابا! طرف شیمیایی هستش. خواستم پرونده شو ببندم که دیدم نه هنوز باز هست.

وقتی رفتم, دیدم نه بعد سه ماه باز توی عملیات شیمیایی شده. دیگه این بار نتونسته بره.لامذهب گاز شیمیایی بدجور زمینگیرش کرده بود!
نمی دونستم خوشحال باشم یا غمگین. داشتم افتخار می کردم که همچین مردهایی هستن مملکت ما. از طرفی غمگین بودم. چون می دیدم چطوری شکسته شده بود! بهم می گفت همه میگن گرونی شده. همه چی گرونه. اینجا یه چیزی گفت که دیگه نتونستم خودمو نگه دارم. گفت: به خدای احدو واحد ،هرچی هم گرون باشه خداوکیلی مردم ما دیگه به نفس کشیدن پول نمی دن!
دیدم راست میگه. حرف حق بود. دلش پر بود. می خواست درد دل کنه. به قول خودش از کسی هم باکی نداشت. چون می گفت ماکه چیزی نخوردیم که بخواییم پس  بیاریم.

دنبال یه دارویی بود. از تهران براش زنگ زدن که نتونستن اونجا هم پیداش کنن. رنگش سفید شد. ولی باز به روی خودش نیاورد. گفت: اشکالی نداره انشاا...پیدا می شه.
باز درد دلش بالا گرفت. دلش پر بود از وزیر بهداشت. می گفت درسته میگن تحریم هستیم درست. میگن دارو نمیدن درست. ولی فداتون بشم چطور با این تحریم ها لباس زیر زنانه و وسایل آرایش و ماشین آمریکایی استاندار و.....می تونن بیارن، ولی نمی تونن این داروهای مارو پیدا کنن و بیارن؟!!
خداوکیلی راست بود همه حرف هاش.
کپسول اکسیژنش رو بسته بود به خودش. ایستاده بهتر از نشستن حرف می زد. خلاصه امروز فهمیدم خیلی به اینا بدهکاریم. خیلی! وقتی سرفه می کرد، رنگش سیاه می شد. می گفتم خدا ! الانه که اینجا بمیره.ولی نه باز....
زندگی سختی داشت. ولی ازخدا راضی بود. خلاصه امروز فهمیدم ....بار سنگینی روی دوش ماست.
من دست به قلم خوبی ندارم ومی دانم نتوانستم آن طور که دیدم بنویسم.

من از امروز تا زمانی که هستم خواهم گفت: مدیون شهدا و بخصوص جانبازان هستم. الان کاره ای نیستم ولی خدا می داند امروز تصمیم گرفتم هر کمکی از دستم بر بیاد برای این ها کم نذارم.
واز خدا هم می خوام منو در این راه سربلند بکنه. الهی آمین . بسیجی .
الهی مرا پاک بپذیر.






      

چادرنشینی خانواده بی‎پول در بهشت زهرا (+عکس)

این بار دومی است که وسایل زندگی خود را در گوشه‌ای از خیابان چیده‌اند و تمام تلاش خود را برای پنهان شدن از نگاه سنگین عابران کنجکاو به کار می‌گیرند.

به گزارش جام جم آنلاین، درباره خانواده‌ای حرف می‌زنیم که این روزها مهمان بی‌پناه بهشت زهرا شده و در فاصله‌ای 500 متری از ضلع شرقی ایستگاه متروی حرم مطهر زیر یک درخت توت اسباب اثاثیه خود را تلنبار کرده‌اند.

دو دختر و مادرشان درون چادر نشسته‌اند، پدر خانواده هم که پنجاه و شش ساله است، می‌گوید: از بیست و پنجم اسفند و وقتی پولی برایمان باقی نماند تا رهن و اجاره خانه را پرداخت کنیم، ناچار به این محل آمده‌ایم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این خانواده تا مدتی قبل در آپارتمانی 45 متری در سرآسیاب ملارد زندگی می‌کردند. آنها برای اجاره خانه یک میلیون تومان پول پیش داده بودند و ماهی 250 هزار تومان هم اجاره پرداخت می‌کردند، اما وقتی پدر خانواده از کار بیکار شد، اجاره‌ها هر ماه پس از ماه دیگر عقب افتاد و در حالی که زمان قرارداد به پایان رسیده بود صاحبخانه تصمیم گرفت یک میلیون تومان به پول پیش خانه اضافه کند، آنها هم که نمی‌توانستند از پس پرداخت اجاره خانه بربیایند ناچار وسایلشان را بار ماشین کرده و به این محل آمدند تا بلکه مسئولان وضع آنها را دیده و فکری به حالشان کنند.

مرد میانسال ادعا می‌کند تراشکار است، اما به بیماری صرع مبتلاست و هرازگاهی به خاطر حمله عصبی تشنج به سراغش می‌آید.

او ادامه می‌دهد: هر جا یک مدت کار می‌کنم تا وقتی که دچار تشنج نشده‌ام خوب است، اما وقتی تشنج می‌کنم صاحبکارها ترجیح می‌دهند دیگر برایشان کار نکنم، به همین دلیل نمی‌توانم درآمد ثابتی داشته باشم.

سال 86 بود که برای اولین بار خبر خیابان‌نشینی این خانواده با تیتر «سکونت زیر پل حافظ» در صفحه جامعه روزنامه جام‌جم منتشر شد.

به گفته مرد میانسال، آن موقع بهزیستی دو میلیون تومان کمکشان کرد و آنها توانستند سرپناهی برای خود فراهم کنند، اما پس از مدتی دوباره اوضاع اقتصادی آنها وخیم شد و کارشان به خیابان‌نشینی رسید. حالا که برای دومین بار این خانواده مجبور شده‌اند اسباب و اثاثیه خود را به خیابان ببرند مسئولان و سازمان‌های حمایتی دولتی و خصوصی و نیکوکارانی که قصد کمک به این خانواده را دارند باید به شکلی به آنها کمک کنند که این خانواده حداقل صاحب سرپناهی شوند یا حداقل برای نان‌آور خانواده شغل مناسبی پیدا شود تا او بتواند از عهده مخارج زندگی برآید و مدتی بعد برای سومین بار داستان خیابان‌نشینی او نقل محافل خبری نشود.






      

انا لله و انا الیه راجعون

دیپلمات مست عرب

کاپیتولاسیون اسلامی و کاپیتولاسیون شاه؟؟؟؟؟

قانون در مجلس بردند، در آن قانون اولا ما را ملحق کردند به پیمان وین و ثانیاً الحاق کردند به پیمان وین که تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانواده هایشان، با کارمندهای فنی شان، با کارمندان اداریشان، با خدمه شان، با هر کس که بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند؛ اگر یک خادم آمریکایی، اگر یک آشپز آمریکایی مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور

کند، زیرپا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلو او را بگیرد! دادگاههای ایران حق ندارد محاکمه کنند! بازپرسی کنند! باید برود آمریکا! آنجا در آمریکا اربابها تکلیف را معین کنند! دولت سابق این تصویب را کرده بود و به کسی نگفت. دولت حاضر این تصویب نامه را در چند روز پیش از این، برد به مجلس و در چند وقت پیش از این به سنا بردند و با یک قیام وقعود، مطلب را تمام کردند و باز نفسشان در نیامد. در این چند روز این تصویب نامه را بردند به مجلس شورا و درآنجا صحبتهایی کردند، مخالفتهایی شد، بعضی از وکلا هم مخالفتهایی کردند، صحبتهایی کردند لکن مطلب را گذراندند، با کمال وقاحت گذراندند، دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد. ملت ایران را از سگهای آمریکا پست تر کردند. اگرچنانچه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست از او میکنند، اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست می کنند و اگر چنانچه یک آشپز آمریکایی، شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگترین مقام را زیر بگیرد، هیچ کس حق تعرض ندارد چرا؟ برای اینکه می خواستند وام بگیرند از آمریکا. آمریکا گفت این کار باید بشود (لابد اینجور است) بعد از سه چهار روز, وام دویست میلیون دلاری تقاضا کردند ......... ایران خودش را فروخت برای این دلارها ...... ما را جزو دول مستعمره حساب کرد، ملت مسلم ایران را پست تر از وحشیها در دنیا معرفی کرد، در ازای وام 200 میلیون که 300 میلیون پس بدهند. نظامیان آمریکایی، مستشاران نظامی آمریکایی به شما چه نفعی دارند؟ آقا اگر این مملکت اشغال آمریکاست پس چرا اینقدر عربده می کشید، پس چرا اینقدر دم از ترقی می زنید؟ اگر این مستشاران نوکر شما هستند پس چرا از اربابها بالاترشان می کنید؟ پس چرا از شاه بالاترشان می کنید. اگر نوکرند مثل سایر نوکرها با آنها عمل کنید. اگر کارمند شما هستند مثل سایر ملل که با کارمندانشان عمل می کنند، شما هم عمل کنید. اگر مملکت ما اشغال آمریکاییست پس بگویید ........ ما زیر چکمه آمریکا برویم چون ملت ضعیفی هستیم؟! چون دلار نداریم؟! آمریکا ازانگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر اما امروز سر و کارما با این خبیث هاست، با آمریکاست. رئیس جمهور آمریکا بداند، بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما. امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما.

باید هیاهو کنید، باید بریزید وسط مجلس، به هم باید بپرید که نگذرد این مطلب، به صرف اینکه من مخالفم درست می شود؟! دیدید که می گذرد، پس نگذارید یک همچو مجلسی وجود پیدا کند، از مجلس بیرونشان کنید. ما این قانون را که در مجلس واقع شد، قانون نمی دانیم. ما این مجلس را مجلس نمی دانیم. ما این دولت را دولت نمی دانیم، اینها خائنند به مملکت ایران، خائنند).

امام خمینی (ره) به ایراد سخنرانی اکتفا نکردند و در همان روز، اعلامیه ای روشن و غنی نیز علیه احیای کاپیتولاسیون صادر کردند. در بخشی از این اعلامیه که با آیه (نفی سبیل) (لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا) شروع شده بود، چنین آمده است: (آیا ملت ایران می داند در این روزها در مجلس چه می گذشت؟ می داند بدون اطلاع ملت و به طورقاچاق چه جنایتی واقع شد؟ می داند مجلس به پیشنهاد دولت سند بردگی ملت ایران را امضا کرد؟ اقرار به مستعمره بودن ایران نمود؟ سند وحشی بودن ملت مسلمان را به آمریکا داد، قلم سیاه کشید بر جمیع مفاخر اسلامی و ملی ما، قلم سرخ کشید بر تمام لاف و گزافهای چندین ساله سران قوم، ایران را از عقب افتاده ترین ممالک دنیا پست تر کرد؟ اهانت به ارتش محترم ایران و صاحب منصبان و درجه داران نمود؟ حیثیت دادگاه های ایران را پایمال کرد؟ به ننگین ترین تصویب نامه

دولت سابق با پیشنهاد دولت حاضر بدون اطلاع ملت رای مثبت داد؟ ملت ایران را در تحت اسارت آمریکایی ها قرار داد؟ اکنون مستشاران نظامی و غیرنظامی آمریکا با جمیع خانواده و مستخدمین آنها آزادند هر جنایتی بکنند، هر خیانتی بکنند؟ پلیس ایران حق بازداشت آنها را ندارد دادگاههای ایران حق رسیدگی ندارد، چرا؟ برای آنکه آمریکا مملکت دلار است و دولت ایران محتاج به دلار. امروز که دولتهای مستعمره یکی پس از دیگری با شهامت و شجاعت خود را از تحت فشار استعمار خارج می کنند و زنجیرهای اسارت را پاره می کنند، مجلس مترقی ایران با ادعای سابقه تمدن دو هزار و پانصد ساله، با لاف هم ردیف بودن با ممالک مترقیه، به ننگین ترین و موهن ترین تصویب نامه غلط دولتهای بی حیثیت رای می دهد و ملت شریف ایران را پست ترین و عقب افتاده ترین ملل به عالم معرفی می کند و با سرافرازی هرچه تمامتر، دولت از تصویب غلط دفاع می کند و مجلس رای می دهد. از برخی منابع مطلع به من اطلاع دادند که این طرح مفتضح را به

دولت پاکستان، اندونزی، ترکیه، آلمان غربی پیشنهاد کرده اند و هیچکدام زیر بار این اسارت نرفته اند، تنها دولت ایران است که اینقدر با حیثیت ملت و اسلامیت ما بازی می کند و آن را به باد فنا می دهد ......... آمریکاست که به مجلس و دولت ایران فشار می آورد که چنین تصویب نامه مفتضحی را که تمام مفاخر اسلامی و ملی ما را پایمال می کند تصویب و اجرا کنند. آمریکاست که با ملت اسلام معامله وحشیگری و بدتر از آن می نماید).

دواتگری تصریح کرد: در همان بررسی‌های اولیه، تعداد 5 بطری مشروبات الکلی از نوع ودکا از خودروی سیاسی پیدا شد که یک بطری بر اثر ضربه وارده شکسته و یک بطری خالی و 3 بطری هم پلمپ شده و سالم کشف شد و با توجه به وجود مشروبات الکلی در این خودرو 3 ساعت پس از آن یعنی ساعت 8 صبح در بیمارستان امام حسین(ع) از راننده این خودروی سیاسی تست الکل صورت گرفت و با توجه به این تست‌های انجام شده 2.87 درصد الکل در خون این دیپلمات وجود داشت.

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی در ادامه اظهار داشت: راننده خودروی سیاسی فردی است 29 ساله به نام یاسر بن محمد علی یمی وابسته به سفارتخانه عربستان در ایران و نامبرده دارای مدرک کارشناسی علوم سیاسی از عربستان است که از دی ماه سال 1389 وارد ایران شده و کارمند بخش کنسولی سفارت عربستان در تهران است.

وی با اشاره به محل سکونت این دیپلمات افزود: این دیپلمات سفارتخانه عربستان در فرمانیه، خیابان دیباجی، نبش خیابان محمود نوریان کوچه پیرنیا، کوچه گل سکونت دارد.

دواتگری تصریح کرد: این دیپلمات عربستانی دوره زبان فارسی و انگلیسی را در دانشگاه بین‌المللی قزوین گذرانده و به زبان فارسی مسلط است و روابط عمومی خوبی هم دارد.

* بازگشت دیپلمات عربستانی از پارتی شبانه

نماینده مردم عجب‌شیر و مراغه در خانه ملت تردد این دیپلمات در خیابان‌های تهران پیش از طلوع آفتاب را تامل‌برانگیز دانست و گفت: با توجه به اینکه غالبا عوامل دیپلمات سفارتخانه‌ها از ساعت 9 صبح به بعد در محل کار خود حاضر می‌شوند، تردد نامبرده در این ساعت یعنی 5.46 صبح در محور شرق به غرب بلوار ارتش قابل تامل است همچنین حدود 2.87 درصد که سه ساعت پس از تصادف در تست الکل وی مشاهده شد این مسئله را به ذهن متبادر می‌کند که وی از پارتی شبانه بازمی‌گشت.

*پرداخت غرامت از سوی سفارت عربستان ضروری است

وی افزود: با توجه به قوانین راهنمایی و رانندگی حداکثر سرعت مجاز در بلوار ارتش 80 کیلومتر است در حالی که سرعت خودروی سیاسی بیش از 130 کیلومتر در ساعت بوده  و با توجه به اتمام بیمه‌نامه خودرو به نظر می‌رسد عوامل سفارت عربستان توجهی به موضوع جانبی خودرو نداشته و لذا از سوی عوامل سفارتخانه عربستان پرداخت غرامت لازم و ضروری است.

* وزارت امور خارجه هر چه سریعتر دیپلمات عربستانی را اخراج کند

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در ادامه گفتگوی خود با باشگاه خبرنگاران به عملکرد وزارت امور خارجه در این رابطه اشاره کرد و گفت: چند نکته در این زمینه وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد؛ نخست آنکه دیپلمات‌ها طبق قوانین بین‌المللی دارای مصونیت هستند و ما از آن جایی که پایبند به تعهدنامه‌های بین‌المللی هستیم، نمی‌توانیم اقدامی در این زمینه انجام دهیم و به همین دلیل قوه قضائیه هیچ اقدامی انجام نداد بنابراین لازم است وزارت امور خارجه هر چه سریعتر نسبت به اخراج دیپلمات عربستانی اقدام کند.

وی افزود: نکته سوم آنکه تعلل و یا بی‌تفاوتی وزارت امور خارجه در روزهای اخیر و اینکه سکوت اختیار کرده است به هیچ وجه قابل پذیرش نبوده و وزارت امور خارجه باید جوابگو باشد.

*دیپلمات عربستانی سابقه شرب خمر داشته است

دواتگری در ادامه گفتگوی خود به سابقه "شرب خمر" این دیپلمات سفارتخانه عربستان در تهران اشاره کرد و گفت: با توجه به اینکه در ایام تعطیلات پیگیر این ماجرا بودم، چند نسخه سوابقی را بدست آوردم که این دیپلمات پیش از این هم به خاطر شرب خمر در بیمارستان‌های تهران بستری شده و حتی یک بار وضعش به قدری وخیم می‌شود که وی را با هواپیمای اختصاصی به عربستان منتقل می‌کنند. این دیپلمات قبل از حادثه اخیر سابقه شرب خمر و بستری در بیمارستان را داشته است، به طوری که در سوابقی که بدست آوردیم در بیمارستان عرفان و بیمارستان نیکان به دلیل شرب خمر بیش از حد بستری شده است چرا که در تاریخ 8 فروردین 90 رأس ساعت 16:09 در بیمارستان بستری شده است.

* کوتاهی وزارت امور خارجه در خصوص دیپلمات مست عربستان

مهدی دواتگری تأکید کرد: باید وزارت امور خارجه به این پرسش پاسخ دهد که چرا علی‌رغم اینکه این دیپلمات سابقه شرب خمر داشته است این فرد را به عنوان عنصر نامطلوب از کشور اخراج نکرده است؟ چرا با گذشت حدود 20 روز از این حادثه وزارت امور خارجه اقدام جدی در خصوص این دیپلمات به عمل نیاورده است

*ماجرای بازداشت 48 ساعته دیپلمات ایرانی در عربستان

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در بخش دیگری از گفتگوی خود به موضوعی اشاره کرد که تا به حال رسانه‌ای نشده است.

وی افزود: چند ماه پیش و در جریان ناآرامی‌های عربستان، دیپلمات ایرانی مستقر در عربستان زمانی که از محل تجمع مخالفان دولت عربستان عبور ‌می‌کرد، به صورت طبیعی برای لحظاتی می‌ایستد و این مردم را نظاره می‌کند که در این هنگام پلیس عربستان بر خلاف تعهدات بین‌المللی که دیپلمات‌ها مصونیت دارند، او را دستگیر و به مدت 48 ساعت بازداشت می‌کنند و پس از 48 ساعت مستقیم او را از زندان به فرودگاه منتقل و از عربستان اخراج می‌کنند که این اقدام کاملا بر خلاف تعهدات بین‌المللی است.

دواتگری تصریح کرد: ولی وزارت امور خارجه در حالی که از این دیپلمات عربستانی مستنداتی دارد به طوری که او شرب خمر کرده و یک نفر ایرانی را نیز کشته است، هیچگونه اقدام عملی انجام نمی‌دهد

شاه بی غیرت را روسفید کردید ، پا بندان به تعهد نامه های بین المللی

کجایند فرزندان روح الله؟






      

  حاج خانوم خسته نباشید چرا ناراحتید؟  

 -30 ساله از بعد از ظهر چهارشنبه ذوق دارم که زودتر پنجشنبه بیاد، بیام سر قبر پسرم باهاش حرف بزنم. امروز اومدم سوار اتوبوس بشم، جا نداشت. مَردم هولم دادن از اتوبوس افتادم زمین. خیلی کمرم درد می کنه. ولی به خاطر این ناراحت نیستم...

فکر کنم پسرم از دستم ناراحته چون بعد 30 سال اولین باره که هرکاری می کنم نمیتونم قبرشو بوس کنم...
 

من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم***عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند






      
<      1   2   3   4      >