آمار فدایی - دلبسته یاران خراسانی خویشم
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
وصیتنامه شهدا
وصیت شهدا
لینک دوستان

ویرایش
پیوندهای روزانه
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 57
بازدید دیروز : 43
کل بازدید : 833597
تعداد کل یاد داشت ها : 532
آخرین بازدید : 103/2/10    ساعت : 9:53 ع
تاریخ روز

نمی‌دانم کی برخورد قضایی با عدالت‌خواهی می‌خواهد پایان بپذیرد. تا کی باید شاهد باشیم در روز روشن حق بچه‌حزب‌اللهی‌ها را ناحق کنند و یک آب هم رویش؟

 هر بار باید از گوشه و کنار بشنویم که یک نفر بسیجی انقلابی را به جرم‌های واهی پرونده‌دار کرده‌اند و چنان بر سرش کوبیده‌اند که دیگر جرأت نکند جلوی فسادی بأیستد و یا حتی یک سؤال محترمانه از مسؤولی بپرسد. 

 

باور ندارید؟

 

 بگذارید ماجرایی برای‌تان بگویم تا باور کنید:

همین آقاصادق کیان‌نژاد خودمان، همانی که عضو فعال پایگاه هست، همانی که عضو شورای پایگاه انصارالحسین(ع) هست، همانی که برای دفاع مقدس کتاب نوشته، همانی  که  کتاب بعدی اش مراحل چاپ را می‌گذراند، همانی که جز در مسجد و محفل و بسیج و هیئت و عرصه‌های انقلابی رویت نمی شود، همین آقاصادق، ماه رمضان گذشته توی مسجد مقبره‌ پیش امیرکلا وقتی می‌بیند یک نفر رد صلاحیت‌ شده‌ی شورای شهر و کسی که ده‌ها پرونده‌ی محکومیت به اتهامات مختلف در دستگاه قضا دارد، همراه امام‌جمعه‌ی امیرکلاست با اجازه‌ی امام‌ جمعه از ایشان چرایی همراهی این شخص را می‌پرسد و امام‌جمعه هم جواب می‌دهد و قضیه تمام می‌شود. 

 

4 روز بعد برایش احضاریه می‌فرستند که بیا دادگاه. چرا؟ چون امام‌جمعه‌ی امیرکلا و اعضای دفترش ازت شکایت کردند! به چه اتهامی؟ توهین به امام‌جمعه؟!!!!!

 

اصلاً می‌گویم صادق کیان‌نژاد گنهکار!!!

آیا آقایان کلام مقام معظم رهبری را نشنیده اند که بارها و بارها به مسؤولین دستور دادند با احساسات جوانان انقلابی برخورد قضایی نکنید! حالا باور پذیر نیست که پای این و آن را به دادگاه بکشانند آن هم به جرم عدالت خواهی!

 فکر نمی‌کنم این رویه با رویکرد حضرت آقا همخوانی داشته باشد؟

وجه دیگر این اتفاق نا خوشایند سکوت متولیان و ریش سفیدان شهر است.

 اینکه چرا حمایتی نمی‌کنند؟ 

 

چرا کسی به شاکیان تذکر نمی دهد که جای حل مشکلات، سوتفاهمات و اختلاف نظرها در جوامع حزب الهی دادگاه نیست بلکه مسجد و مجامع مذهبی است.

 

چرا کسی به آقایان متذکر نمی شود که سرکوب و بداخلاقی با جوانان متدین و ارزشمدار و عدالت خواه حاصلی جز منزوی شدن کلیت تشکل های دینی(صدر تا ذیل آن) ندارد و صدها چرای دیگر که در گلو گیر کرده و اگر بگوییم باید وقت‌مان را در دادگاه و پاسگاه بگذرانیم…

جالب این‌جاست که در شکایت‌نامه‌ی ستاد نمازجمعه از صادق کیانژاد، انواع و اقسام توهین‌ها ذکر شده و وقتی ایشان به خاطر توهین از امضاکنندگان پای شکایت‌نامه شاکی می شود، دستگاه محترم قضا کمترین اقدامی راجع به شکایت آقای کیان‌نژاد نکرده است!






      

جناب امام جمعه مشهد ماه مبارک دوسال پیش یادش بخیر!!!!!!! رییس دفتر شما هم یادش بخیر!!!! محافظین شما هم یادشون بخیر!!!!
سالی که نکوست از بهارش پیداست
 
بنده خدا خبر نداره چه خبره الکی دلشو خوش کرده کاری میکنن
ماجرای رونمایی از چهره امام رضا(ع) در مترو مشهد
30 ضربه شلاق به خاطر نهی از منکر/ مسئولان به نامه آیت‌الله علم‌الهدی هم اعتنایی نکردند

جوانی که قصد جلوگیری از به نمایش گذاشتن مجسمه‌ای با نقش‌ صورت امام رضا(ع) را داشت به 30 ضربه شلاق محکوم شد.


 

به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس، سایت مشرق نوشت: به عنوان یک خبرنگار خیلی با خودم کلنجار رفتم تا احساساتم را در این مطلب دخیل نکنم. بارها نفس های عمیق کشیدم و خودم را آماده کردم که رسالت خبرنگاری ام حفظ شود و فقط یک راوی باشم! یک قلم برای شرح دادن ماجرایی که در مشهد مقدس رخ داد و خدا خواست تا کاملا اتفاقی من و همکارانم در مشرق از آن با خبر شویم.

می‌خواهم از یک متهم برایتان بنویسم. از یک مرد جوان که جرمی مرتکب شده و به حکم قاضی 30 ضربه شلاق و 6 ماه زندان برایش بریده اند. جرمش هم...اجازه بدهید ماجرا را از زبان خودش روایت کنم.

محمد شیرینیان یک جوان مذهبی و ساده‌دل است که شهر مشهد را به واسطه امام رضا(ع) دوست دارد و می گوید هر چه دارد از برکت گنبد و گلدسته و بارگاه امام هشتم به دست آورده است. وقتی تلفن زدیم و قصدمان را از گفتگو بیان کردیم خیلی خوشحال شد و یک ساعتی برایمان از ماجراهایی که در چند ماه اخیر برایش اتفاق افتاده صحبت کرد.

نگران بود که نکند وقت برای شنیدن حرف‌هایش نداشته باشیم و بنابراین تند تند خاطراتش را می‌گفت: آذر ماه سال قبل در ایستگاه قطار شهری فلکه برق مشهد نظرم به چند جوان هنری که در حال کار بر روی مجسمه‌ای از امام رضا(ع) بودند، جلب شد. نزدیک‌تر رفتم و به کارشان دقت کردم. متوجه شدم که آنها مشغول طراحی و کشیدن چهره آن حضرت هستند. از انجا که همیشه دوربین همراهم هست، از آنها اجازه گرفتم و مشغول عکاسی شدم. با گرفتن عکس‌ها از انها سوال کردم که چرا چهره امام را می‌کشید؟ مگر می‌دانید که ایشان به چه شکل بوده اند؟ اما آنها تفکر من را کهنه و مندرس دانستند و به کارشان ادامه دادند.

 

ماجرا آنقدر عجیب و خاص بود که شیرینیان تصمیم گرفت به محضر آیت الله علم‌الهدی برود و نظر ایشان را در این‌باره جویا شود: آیت الله علم الهدی گفتند کسی نباید این کار را بکند. تا وقتی من هستم اجازه نمی‌دهم چنین اتفاقی رخ دهد. چند نوبت دیگر پیش آیت الله علم‌الهدی رفتم و خیلی موکد ایشان را در جریان همه اتفاقات قرار دادم و ایشان گفتند من قطعا پیگیری می‌کنم.

مرد جوان مشهدی به پیشنهاد آیت الله علم‌الهدی چند باری به شورای شهر رفت تا مستقیم با مسؤولان برگزاری چنین طرح هایی صحبت کند: آنجا متوجه شدم که مسؤول طرح های زیبا سازی شهری فردی است به نام ش که ظاهرا آنجا همه کار بود. با هریک از اعضا صحبت می کردم ارجاع می‌دادند به آقای ش. با ایشان صحبت کردم و دلایلم را برای او گفتم. اما او پاسخ داد: شما مگر عالمی؟  مگر علامه ای؟  شما اصلا سوادش را دارید؟

شیرینیان دو ساعتی با ش صحبت کرد و به هیچ نتیجه ای نرسید. نه او و نه دیگر اعضا شورای شهر، هیچ کدام حرف های محمد را جدی نگرفتند و با ترش رویی، جوان زنده دل مشهدی را بدرقه کردند. زمان گذشت و در بهمن ماه سال 91 دوباره گذر محمد به مترو فلکه برق افتاد: نزدیک اذان بود. رفتم داخل مترو و دیدم مجسمه را  کامل کرده و رنگ زده بودند. خلوت بود و کسی رفت آمد نمی‌کرد. چندتایی عکس گرفتم و وقتی دیدم کسی متوجه حضورم نشده، گفتم بهترین موقعیت است که آن را از روی دیوار بردارم. در میان سروصداهای قطار، سر مجسمه را جدا کردم و با خودم بیرون بردم. فردای آن روز، عکس ها و خود سر را بردم دفتر آیت الله علم‌الهدی.

پیگیری‌های آیت الله علم‌الهدی نتیجه خاصی در بر نداشت و چند ماه بعد، نماینده قطار شهری به همراه مامور پلیس به محل کار شیرینیان رفت تا به عنوان تنها سرنخ این پرونده مورد بازجویی قرار بگیرد: به من گفتند که شما کله این تابلو را کندید؟ من گردن گرفتم. قرار شد فردای آن روز به کلانتری مشهد بروم و خودم را معرفی کنم.

 

محمد به کلانتری رفت اما مسؤول رسیدگی به پرونده آنجا حضور نداشت. بنابراین وی را مرخص کردند تا فردا به کارش رسیدگی شود. در این میان به سراغ مسؤولان مترو رفت تا با آنها صحبت کند: مسؤول حراست قطار شهری چهره موجه ای داشت و خودش را جانباز معرفی کرد. با ایشان که صحبت می کردم دو سه ساعتی زمان برد و هر کدام دلایلمان را مطرح کردیم. من گفتم اگر یک تکفیری و یک کسی که ملحد است بیاید ببیند توی مملکت اسلامی از امام رضا مجسمه ساختید آن هم به این سبک و سیاق فردا یک عکس می گیرد و می برد توی VOAو BBC  پخش می‌کند و ما شیعیان را کافرانی نشان می‌دهند که از امام خودشان مجسمه ساختند و بت پرستی می‌کنند. خلاصه ایشان اصلا انگار حرف‌های من را نمی شنید.  در نهایت او عصبانی شد و شروع کرد به توهین کردن. خیلی دوست داشت قصه را امنیتی جلوه بدهد. که مثلا نشان بدهد کار من فوق العاده خطرناک بوده و دردسر زیادی برایم درست می شود.

در این چند ماه مترو دوباره مجسمه را تعمیر کرده و سر جایش گذاشته بود. با این تفاوت که بر روی چهره مبارک امام هشتم(ع) یک پارچه کشیده بودند. محمد این بار به سراغ مدیر متروی شهری رفت و دقایقی را هم با او به عنوان کسی که ادعا کرده بود از مراجع عظام اجازه این کار را گرفته صحبت کرد: به ایشان گفتم شما که می‌فرمایید همه مجوز های لازم را از مراجع گرفته‌اید، پس چرا چرا بعد از اینکه من آن را کندم شما در بازسازی خودتان صورتش را پوشاندید؟ شما اگر مجوز داشتید، باید همان اولی را می‌گذاشتید. این را که گفتم ایشان انگار یک نفر آتشش زده باشد از کوره در رفت و من را از اتاقش بیرون انداخت.

شیرینیان نا امید از همه جا خودش را به اداره پلیس معرفی کرد تا یک شب را در بازداشت بماند. بازداشتی که حتی مسؤولان کلانتری را هم متعجب کرده بود: هر کس پرونده ام را می‌خواند، خنده اش می‌گرفت. می‌گفتند این چه پرونده ای است؟ یکی از افسرهای کادری که ظاهرا انسانی مذهبی هم بود، گفت آقا این چیزی نیست! بدهید من پرونده را من همین الان ببرم دادگاه و مشکلش را حل کنم. پرونده را برداشتیم و با رفتیم دادگاه. قاضی پرونده آقایی بسیار جدی بود. بعدها فهمیدم که از سختگیر ترین قضات مشهد است و  تحت هیچ شرایطی کوتاه نمی‌آید و البته این را هم متوجه شدم که روند تمام این پروسه، قبلا برنامه ریزی شده بود و از طرف خود حراست قطار شهری سفارش من را کرده بودند.

بنده مخلص امام رضا(ع) تنها بود و هیچ کس را نداشت. نه همراهی و نه وکیلی که بخواهد از حقش دفاع کند. خودش بود و دلشوره‌های همسر باردارش که نمی دانست جرم محمد چیست و به کدام گناه باید روزهای حساس بارداری را بدون شوهرش سر کند. فقط دعایش می کرد و قوت قلب می‌داد: از زندگی و کار افتاده بودم. قاضی به من گفت شما مجوز نداشتید این کار را بکنید. شما اشتباه کردید! اصلا بی‌جا کردید که آن مجسمه را دست زدید. من هم دلایل خودم را گفتم و تمام کسانی که آنجا نشسته بودند حرف من را قبول کردند. بعد دیدند استدلال‌های من خیلی محکم است، خود قاضی هم کمی کوتاه آمد و گفت شما شخصا در راس نباید این کار را می‌کردی و به زودی گریه ات را می بینیم. در نهایت رای به آزادی ام نداد و روی پرونده نوشت: پرونده جهت تکمیل...

این یعنی بازداشت! و بازداشت یعنی شبی را در زندان و در کنار مجرمان به صبح رساندن: روز بعد که مجددا به دادگاه رفتم، وثیقه خواستند و من را رها کردند تا 20 روز بعد برای دادگاه اصلی. بیرون که آمدم کل ماجرا را پیش آقای طهماسبی، دفتردار آیت الله علم‌الهدی شرح دادم و آقای علم‌الهدی هم زنگ زدند به نماینده داداستان یعنی آقای مرتضوی. مرتضوی آن موقع مکه بود و نشد کمکم بکند. این شد که آیت الله علم الهدی یک نامه دست نویس برایم نوشت که دادستان مشکلم را رفع و رجوع کند. تا آنجا که می دانم، ایشان برای کسی نامه دست نویس نمی دهد. اما برای بنده استثنا قائل شدند.

متن نامه آیت الله علم الهدی: حناب آقای مرتضوی با سلام و عرض تبریک زیارت و عمره

آقای محمد شیرینیان در ارتباط با نهی از منکر یک گرفتاری برایشان پیش آمده. لطفا در جهت رفع  مشکل ایشان اقدام فرمایید. متشکرم

 

محمد شیرینیان برگه را نزد معاونت پیش‌گیری از وقوع جرم برد. مسؤول آن قسمت قصد داشت تا همه چیز را کدخدا منشانه رفع و رجوع کند:  به من گفت این چه کاری بوده کردی مرد حسابی؟ دنبال دردسر می‌گردی؟ زندگی خودت را بکن به این چیزها کاری نداشته باش. برای من خیلی جالب بود که راحت می شود از مسائلی که در مورد ائمه اتفاق می‌افتد گذشت و حرفی نزد. به هر حال من کوتاه نیامدم و تا جایی که می شد محکم و کوبنده با ایشان صحبت کردم و گفتم این مسائل برای من اهمیت دارد و در ضمن چیزی برای از دست دادن ندارم،این توهین به ائمه است.

مسؤول قضایی قول پیگیری داد و جلساتی هم با دادستان، معاونت دادستان و نماینده قطار شهری برگزار شد: فکر می کنم جلسات به نفع مترو بود. چون روند ماجرا را خیلی سخت تر کردند.  بعد از دادگاه دوم با این که حکم بی گناهی من صادر شد اما برایم پیغام هایی رسید مبنی بر این که برای عذرخواهی به متروی شهری بروم در غیر این صورت پرونده باز هم به جریان خواهد افتاد. من با یکی دو نفر از افراد آشنا به امور قضایی صحبت کرده بودم آنها معتقد بودند که این پرونده به هیچ وجه امکان بازگشت ندارد و من برای همیشه بخشیده شده ام.

10 روز بعد مترو مشهد درخواست تجدید نظر کرد و دوباره برای شیرینیان احضاریه آمد: وقتی پیش قاضی رفتم. این بار همه چیز فرق داشت. قاضی تا توانست به من توهین کرد و بازخواستم کرد. می‌گفت جای ممنوعه رفتی. بیخود کردی رفتی و در نهایت  برایم 6 ماه زندان و 30 ضربه شلاق نوشت!

داستان محمد شیرینیان به سر نرسید. این قصه زمانی تمام می‌شود که او 30 ضربه شلاقش را بخورد و شش ماه هم گوشه زندان با یک مشت قاچاقچی و قاتل و کلاهبردار سر کند. حالا این جوان مشهدی منتظر اجرای قانون است تا ما یادمان بماند که مدافعان غریب‌الغربا نیز غریبند.






      

 جناب محمد باقر قالیباف صندلی داغ سال 84 یادت میه چی مگفتی!!!!!

ای کاش همه قالی باف بدن تا متنستن حقشان ر بگیرن!!!!!!

اگر شما مدرس دانشگاه، پزشک، مهندس، کارمند، بازرگان و به طور کلی فرد آرام و محترمی هستید که تصور می کنید هیچگاه گذرتان به پلیس و دادگستری نمی افتد، لازم است این متن نسبتاً طولانی را تا آخر مطالعه نمایید تا احیاناً اگر با شرایط مشابهی مواجه شدید، اتفاقات عجیب و غریبی که برایتان خواهد افتاد باعث بهت و حیرتتان نشود!

برای درک بهتر موقعیت آنچه بر نویسنده متن رفته است تشریح بیوگرافی مختصری از نگارنده مفید فایده است. نگارنده با مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد از سال 1379 تاکنون به صورت پاره‏ وقت در دانشگاه های آزاد اسلامی، پیام نور و علمی کاربردی به تدریس اشتغال داشته است. مدرس دوره های آموزشی در دستگاه های اداری از جمله نیروی انتظامی بوده و هر از چندگاهی مطالبی اجتماعی اقتصادی در جراید و پایگاه های خبری تحلیلی منتشر نموده است.

بسیاری از دانشجویان سابق نگارنده هم اینک وکیل، قاضی، کارمند دادگستری و بعضاً مدرس دانشگاه شده اند. نویسنده حتی از فرماندهی نیروی انتظامی خراسان رضوی نیز جهت تدریس یک دوره آموزشی لوح تقدیر دریافت نموده است. اینها گفته شد تا بدانید اگر شرایطتان مساوی یا پایین تر از شرایط نویسنده است، وقوع اتفاقاتی مشابه آنچه گفته خواهد شد برای شما طبیعی بوده و نباید متعجب گردید.

این نوشته 8ماه قبل تنظیم و برای انتشار به سایت الف ارسال شده بود، لکن در آن مقطع برخی از دوستان اظهار داشتند، بهتر است موضوع از طریق دیگری پیگیری شود تا بهانه ای جهت سوءاستفاده دشمنان نظام فراهم نشود. قبول نمودم و از مرجع دیگری پیگیر ماجرا شدم. نهایتاً نتیجه پیگیری ها این شد که موکت بازداشتگاه تعویض، آبخوری جدیدی در بازداشتگاه نصب و اصلاحاتی از این دست در کلانتری مورد بحث به عمل آمد. گویی نه خانی آمده است و نه خانی رفته است! لذا تصمیم گرفتم افکار عمومی را به قضاوت ماجرا دعوت نمایم. ضمناً آنچه در دادگاه گذشته است نیز ماجرایی شنیدنی است که در نوشته ای دیگر شرح آن را هم خواهم نوشت.

و اما ماجرا؛
ساعت حدود روز 20 /14 پنجشنبه مورخ 5 بهمن1391 در بازگشت از محل کار و هنگام پارک خودرو، زمانی که قصد ورود به منزل را داشتم توسط فردی که دارای اختلافاتی با یکی از اعضای خانواده ام (و نه شخص خودم) است و از قبل در محل کمین نموده بود، مورد حمله و ضرب و شتم قرار گرفتم. همسایه ها تجمع نمودند و خود من هم دقیقاً در ساعت 34 /14 با پلیس 110 تماس گرفته و شرح ماوقع را گزارش نمودم. الحق و الانصاف که گشت نیروی انتظامی هم سریع آمد و بنده و ضارب و یکی از همسایگان را که سعی در جداکردن ضارب از بنده را داشت، فی الفور سوار خودرو نموده و به پاسگاه قاسم آباد (شهر مشهد) منتقل نمود.

درکلانتری فرم هایی را تکمیل نمودیم و بعد تحویل بازداشتگاه شدیم. اعتراض نمودم که بنده شاکی، مضروب و مجروح شده‏ ام، ضارب هم که حیّ و حاضر و صحیح و سالم و دارای پرونده های متعدد کیفری در مرجع قضایی است. چرا باید من به بازداشتگاه بروم؟! گفته شد این جزئی از مقررات است و چون امروز پنجشنبه است و مجتمع قضایی حوزه قاسم آباد تعطیل است، باید منتظر بمانید تا ساعت 17/30 جهت اخذ دستور قضایی به کشیک دادگستری واقع در مجتمع قضایی امام خمینی منتقل شوید. چاره ای نبود کمربند و لوازمی که داشتیم را تحویل داده و بعد از ثبت نام هایمان در دفتر مربوطه و انگشت زدن وارد بازداشتگاه شدیم.

در ساعت مقرر همه بازداشتی ها را بیرون آورده و وسایل گرفته شده را عودت دادند. ناگهان صحنه‏ ای را دیدم که خشکم زد. سربازی آمد و به سرعت یک طرف دستبندی را بر یک دستم محکم کرد و طرف دیگر را به دست فرد دیگری! حیرت زده به این صحنه نگاه می کردم که دیدم زنجیری نیز آورد و یک طرف آن را به یک پایم قفل نمود و سر دیگر آن را به پای فرد دیگری! چند نفری از بازداشتی ها اعتراض نمودند که آخر این چه وضعی است؟ ما آبرو داریم و این رفتار صحیح نیست و از این استدلال ها. افسر مامور انتقال برای خواباندن اعتراضات، از چند پله‏ ی بازداشتگاه بالا رفت و با صدای بلند گفت آقایان توجه کنید، احتمالاً همگی شماها آدم های محترمی هستید، ولی الان و اینجا از نظر من همه‏ ی شما قاتلید! باید این وضع را تحمل کنید تا قاضی تکلیفتان را مشخص کند و قول می دهم بیشتر از نصفتان وقتی برگردیم آزاد شده باشید. یکی نبود بگوید مرد حسابی اگر این قدر مطمئن هستی که نیمی از این جماعت بیگناهند، یا خطایشان اندک است این بگیر و ببندها برای چیست؟

از یکی از سربازان درخواست نمودم به جای زنجیری که به پایم بسته شده بود، دستبند دیگری به دست دیگرم بزند، گفت نمی شود، دستبند کم داریم! به دستبند محکم شده بر دستم دقت کردم، دیدم گوشه اش نوشته است «Made In England» فهمیدم مسئول خرید مربوطه از تعهد کافی برخوردار بوده و فارغ از شعارهایی که در سطح جامعه به استعمارگر پیر می دهیم، ترجیح داده است به جای خرید دستبند بی کیفیت چینی، جنس درجه یک، ولو از دشمن تاریخی کشورمان خریداری نماید. اگر روزی این مامور خرید را ببینم ضمن تبریک به این تعهدش، به وی توصیه خواهم نمود، مسلمان! شما که از بلاد کفر ابزار بگیر و ببند می خرید خوب به تعداد کافی بخرید که ملت دلخسته زنجیر استیل انگلیسی، لنگ یک دستنبد اضافی نباشند! البته قفل و زنجیر پایمان گویا چینی بود چون بعداً هنگام باز کردن برایمان مشکل ساز شد!

القصه از بازداشتگاه بیرون آورده شدیم تا سوار خودروی ون پلیس شده و به محل مورد نظر منتقل شویم. گروه ما متشکل از یک زنجیره‏ ی انسانی 4 نفره بود که دست ها و پاهایمان به هم بسته شده بود. سایر گروه ها نیز 4نفره، 3نفره و 2نفره بودند. در بینمان دختر جوانی هم بود که به دست هایش دستبند و پاهایش پابند زده بودند. نمی دانم شما مخاطب گرامی تاکنون داخل خودروی ون نیروی انتظامی را از نزدیک دیده‏ اید یا نه؟ به جز صندلی راننده و سرنشین، قسمت عقب ون به دو بخش مجزا تقسیم شده است. ابتدا فضای کوچکی است که مامورین بدرقه در آن می نشینند و در حالت عادی و فشرده گنجایش 4 نفر را دارد که در آن روز 6 سرباز و آن دختر جوان در قسمت جلو نشستند! عملاً دختر جوان در آغوش سرباز کناری بود و سربازان هم همچون ماهی های ساردین داخل کنسرو! قسمت دوم ون با یک فنس از این قسمت جدا شده و درب کوچکی برای آن تعبیه شده است که برای عبور از آن باید تقریباً به حالت نشسته درآمد.

ادامه مطلب...




      

رئیس کمیته مطالبلت ملی مجلس با اشاره به پرونده «دیپلمات مست عربستان» گفت: دیپلمات خاطی عربستانی در حال حاضر بدون هیچ‌گونه محدودیتی در تهران به سر می‌برد! و هیچگونه خسارتی به اولیای دم پرداخت نشده است

به گزارش خانه ملت؛مهدی دواتگری نماینده مراغه و عجب‌شیر در مجلس با اشاره به آخرین وضعیت پرونده «دیپلمات مست عربستان»، گفت: این پرونده در حال حاضر بلاتکلیف مانده است. وی افزود: دستگاه دیپلماسی کشورمان اهتمامی که باید در پیگیری این پرونده داشته باشد، را ندارند.

مسئول پیگیری پرونده دیپلمات مست عربستان خاطرنشان کرد: در حالی که باید به اولیای دم، خسارت وارده پرداخت شود هیچ‌گونه خسارتی تا به امروز پرداخت نشده است.

رئیس کمیته مطالبات ملی مجلس تاکید کرد: دیپلمات خاطی عربستانی در حال حاضر بدون هیچ‌گونه محدودیتی در تهران به سر می‌برد!

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی در پایان گفت: پس از رای اعتماد مجلس شورای اسلامی به وزرای پیشنهادی دولت یازدهم، کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس به پرونده دیپلمات مست عربستان رسیدگی خواهد کرد.

توضیحات وزارت امور خارجه

این در حالی است که سید عباس عراقچی سخنگوی وزارت امور خارجه در پاسخ به پیگیری‌های خبرنگار سیاست‌خارجی باشگاه خبرنگاران گفت: در خصوص این پرونده پیگیری‌های حقوقی و رایزنی‌های سیاسی ادامه دارد.

وی ادامه داد: پیش از این هم اعلام کردیم؛ این پرونده مسئله پیچیده‌ای است که حل و فصل آن به آسانی مقدور نیست چراکه این فرد دیپلمات بوده و مصونیت سیاسی دارد و پیگیری حقوقی این پرونده به آسانی یک پرونده معمولی نیست. سخنگوی دستگاه دیپلماسی تصریح کرد: هرچه از زاویه سیاسی به این پرونده پرداخته شود حل آن را سخت‌تر می‌کند.

عراقچی ادامه داد: توصیه من به رسانه‌ها و افراد مرتبط با این پرونده این است که اجازه دهند این مسئله روال معمول خود را طی کند. وی اظهار داشت: دیپلمات مذکور به دلیل همان مسئله مصونیت طبیعی است که دستگیر نبوده اما تا تکمیل شدن پرونده اجازه خروج از ایران را ندارد.

سخنگوی دستگاه دیپلماسی خاطرنشان کرد: برای اینکه پرونده روال طبیعی خود را طی کند ما از طریق حقوقی یا سیاسی پیگیر هستیم و از این طریق به نتیجه خواهیم رسید و پرداخت دیه یکی از پیگیری‌های وزارت خارجه است.

گفتنی است،باشگاه خبرنگاران به محض وقوع حادثه کشته شدن یکی از هموطنانمان توسط یک دیپلمات مست عربستانی، پیگیری این موضوع را آغاز کرد به طوری که روز 14 فروردین‌ماه سال جاری مهدی دواتگری رئیس کمیته مطالبات ملی مجلس و مسئول پیگیری آن در گفتگو با باشگاه خبرنگاران برای اولین بار جزئیات پرونده این حادثه را علنی کرد.همچنین باشگاه خبرنگاران فیلم حضور دواتگری در منزل مقتول و دیدار با خانواده وی را منتشر کرد.






      

به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله، آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در جمع نمازگزاران حرم مطهر حضرت معصومه(س) با بیان اینکه پرداخت زکات مال انسان را بیمه می‌کند تصریح کرد: باید مردم نسبت به پرداخت زکات فطره اهتمام داشته باشند و زکات فطره باید قبل از آنکه مردم به اقامه نماز عید بپردازند پرداخت شود.

وی گفت: اگر فقیری معین شده ولی در دسترس نیست به نیت آن فرد باید مبلغ زکات را کنار گذاشته و به اقامه نماز عید پرداخت.

آیت‌الله مکارم شیرازی با اشاره به اینکه اغلب منجمین گفته‌اند امروز عصر هلال ماه در منطقه ما و مناطق اطراف قابل مشاهده نیست تصریح کرد: امکان رویت هلال ماه با چشم معمولی و نه با چشم مسلح وجود ندارد و امکان اینکه روز پنجشنبه عید باشد ضعیف است.

وی در خصوص رویت هلال ماه با چشم مسلح یا غیر مسلح ادامه داد: در این زمینه باید به نظر مجتهدین عمل کرد چرا که برخی مجتهدین رویت هلال ماه با چشم مسلح را قبول داشته ولی برخی دیگر رویت هلال ماه را با چشم غیر مسلح قبول دارند.

استاد حوزه علمیه قم با اشاره به برکات ماه مبارک رمضان یادآور شد: در ماه رمضان لطف خدا شامل حال ما شد و حادثه دردناکی داخل کشور واقع نشد ولو اینکه شاهد حوادث دردناک در دیگر کشورهای اسلامی بودیم.

وی با اشاره به اینکه در این ماه خبرهای خوبی در خصوص انتقال دولت وجود داشت بیان کرد: اقبال مردم در این ماه عزیز به مجالس، حسینیه‌ها، جلسات احکام و... بسیار خوب بود و به لطف خدا ملت ما آینده بسیار خوبی در پیش خواهند داشت و مشکلات و گرفتاری‌ها روز به روز کمتر خواهد شد.

آیت‌الله مکارم شیرازی در ادامه به تشریح آیه 40 سوریه احزاب اشاره کرد و افزود: یکی از اعتقادات اصلی و ضروری ما این است که پیامبر گرامی اسلام آخرین پیامبر است و اسلام تا قیامت دین رسمی جهان بشریت بوده و دلایل بسیاری بر این مسئله وجود دارد که از جمله این دلایل آیه 40 سوره احزاب است و این آیه با صراحت می‌گوید پیامبر گرامی اسلام خاتم النبیین (ص) است.

وی در ادامه با اشاره به شبهه مطرح شده مبنی بر عنوان خاتم به معنای انگشتر تصریح کرد: خاتم به معنای ختم کننده و پایان دهنده است و انگشتر معنی دوم این کلمه است که به وسیله آن در زمان پیامبر پایان نامه‌ها را مهر می‌کردند.

این مرجع تقلید با اشاره به آیه 19 سوره انعام مبنی بر خاتمیت پیامبر گرامی اسلام گفت: قرآن مجید، برنامه‌های عید، نمازهای جماعت و نماز عید از رسانه‌های دنیا پخش می‌شود و اینها نشانه گسترش اسلام بوده و تا قیامت آیین اسلام پابرجا خواهد ماند.

وی با اشاره به آیه‌ای از سوره فرقان و آیه 28 سوره توبه در تایید جهانی بودن دین مبین اسلام بیان کرد: در این آیه آمده است «ای پیامبر ما تو را برای هدایت همه انسان‌ها برگزیدیم» و این آیه نشان دهنده این است که پیامبر برای همه انسان‌ها بوده و دین اسلام نیز آخرین دین آسمانی است.

آیت‌الله مکارم شیرازی با اشاره به نقل حدیثی تاکید کرد: حلال پیامبر اسلام تا روز قیامت حلال بوده و حرام پیامبر اسلام تا روز قیامت حرام است و این روایات به صورت صریح خاتمیت پیامبر گرامی اسلام (ص) را تبیین می‌کنند.

وی با اشاره به داستان وقوع غزوه تبوک که حضرت علی(ع) در آن حضور نداشتند افزود: دشمنان گفتند که شاید بین علی(ع) و پیامبر گرامی اسلام اختلافی پیش آمده است و پیامبر به علی(ع) گفت تو برای من همانند هارون برای موسی هستی ولی تو پیامبر نیستی چون پیامبری بعد از من نخواهد آمد و ممکن است که در نبود ما منافقان در مدینه شورش کنند.

استاد حوزه علمیه قم با تاکید بر اینکه اسلام ارزان به دست نیامده است که امروز ما آن را ارزان از دست بدهیم بیان کرد: در هشت سال جنگ تحمیلی زحمات بسیاری متحمل شدیم و امیدواریم خداوند شهیدان دفاع مقدس را با شهدای کربلا و رزمندگان آنها را با رزمندگان اسلام محشور گرداند.

وی تاکید کرد: با توجه به زحماتی که برای حفظ دین مبین اسلام کشیده شده است آیا باید اجازه دهیم اسرائیل و آمریکا بر مسلمانان مسلط شوند؟ آیا مصری‌ها فکر نمی‌کنند این اختلافات موجب از دست رفتن میراث نبی مکرم اسلام (ص) می‌شود؟

آیت‌الله مکارم شیرازی در ادامه با تاکید بر اینکه باید برای تقویت اسلام به امر به معروف و نهی از منکر اهتمام داشته باشیم یادآور شد: نباید در اجرای این فریضه منتظر گشت ارشاد و نیروی انتظامی بود، امر به معروف و نهی از منکر باید مؤدبانه و محترمانه باشد و باید امر به معروف و نهی از منکر احیا شود.

وی توبه از گناهان، استفاده از ماه حلال و امر به معروف و نهی از منکر را سه عامل استجابت دعا دانست و اضافه کرد: امیدواریم که در باقیمانده این ماه مبارک این شرایط را در محیط‌های خود زنده کرده و این مسئله سبب شود که خداوند لطف تازه‌ای به کشور ما داشته و شر همه اشرار را قطع بفرماید. 

*فارس






      
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >