سروده یکی از دوستان با تخلص  “خاموش“  در خصوص سهل انگاری مسئولان در زمینه آتش سوزی های موردی در مدارس و جان باختن تعدادی از دانش آموزان عزیز میهنمان در سال های اخیر و تذکراتی به ما و مسئولان.

یه موضوع دیگه هم هست که می خوام قبل از خوندن این سروده بهش اشاره کنم اونم این که واقعا از رسانه ها ممنون! ممنون که این همه با نشون دادن تصاویر از سوختگی، جراحات و جان باختگان اینگونه حوادث احساسات و عواطف مردم رو جریحه دار می کنن و در عوض هیچ تلاشی در جهت رفع مشکلات  جلوگیری از اینگونه حوادث انجام نمی دهند

بیایم جای جو دادن و هوچی گری مسئولان رو به چالش بکشیم ازشون بخوایم که به وظایفشون برسن و درست عمل کنن نه اینکه فقط جامعه رو به انحراف بکشونیم و جریحه دارش کنیمخلاصه تو بخاری! اگه کاری نداری

بخار کن بخاری بسوز هرچه داری

بکِش شعله از جان، بزن به فرش و قالی

بخار کن بخاری، اگه نفتی نداری

کلاس درس که داریم بزن آتیش بخاری

یه روز بیا به اینجا، تو شهر بی گناهی

فرش و زیلو نداریم، ولی اگه بخواهی

اینجا ستم زیاده حرفه ولی خُب باده

وزیر، معاون می  گن کارها رو به راهه

بودجه ها سرِ جاشه تبصره ها باهاشه

پخش می کنن زیر میزی می گن مباد ریاشه

دشمنمون خارجه گرونیها کارشه

جنگمون، جنگِ نرمه می گن خیلی بارشه

اگه بیای تو اینجا، کارت زیاده والا

سوختت فراوون می شه با پول دولتی ها

اینجا نفاق نداریم جفتیم و طاق نداریم

بازی فِرپلیِّ، ما بند ساق نداریم

هر کی بخواد هر چی رو، می کشه از تو صندوق

یکی داره دو کیشمیش یکی یه باغ فندوق

یکی یه برجی داره با استخروجکوزی

یکی دیگه تو چادر کرسی داره،نسوزی!

یکی پورشه سواره یکی الاغ نداره

یکی دلار میاره کیسه کیسه بیچاره

یکی همش مشکلش نقدینگی خواهرش

تهمت بهش می زنند می گن که سکه است کارش!

یکی توی جُردنه یکی نیاورونه

یکی شوش وخراسون یکی بیرونه تهرونه

ولی همه یکسانیم، برادر ایمانی

دولت محمود می گه، مگه سهام نداری؟!

سهام می دن عدالت، بر همه قشر ملت

می گن فرقی نداره، همه یکیم، یه امت

خلاصه تو بخاری! اگه کاری نداری

تو شین آباد بیکاری باید وقتی بذاری

بیای تو شهر تهران شهروسرایِ سران

ببین چقدر برات ما، هیزم داریم فراوان

هر چی می خوای بسوزون، آخر کار معلومه

یکی تکذیب می کنه، این عادت مرسومه

ساریا هم پرکشید، رفت و ز ما خیر ندید

بجاش وزیر که داریم حالشو زودی پرسید

کار می کنه دوباره، شوفاژ، پکیج میاره

دیگه دود هم نداره راستی کجا می ذاره؟

مدرسه رو می سازه، کارش درسته؟ آره

اما دیگه بخاری! جایی برات نداره

بخاری,مدرسه,شین آباد,آتش سوزه,دانش آموز,وزیر,آموزش و پرورش,پکیج,ساریا,رئیس جمهور,حوادث,شعر,پاستور,عدالت,تهران,وزیر,Bokhari         

می گن که تقصیر توست

 هر چی که هست زیر توست

وزیر که کار نداره! به دولت چه؟، دوباره

تو بودی که سوزوندی آبِروهارو بردی

به جای فرش وقالی سوزوندی تو اهالی

به جای ظلم وستم سوزوندی بچه ها رو

به جای گرگ و شغال سوزوندی ساریارو

به جای مفتخورها سوزوندی کم خورارو

به جای دزدبچهف سوزوندی بچه ها رو

به جای خاوری ها سوزوندی باختران رو

به جای گل خوران تو، سوزوندی نازگلان رو

مکن دگر اشتباه، به هوش باش بخاری

به جای فرش و قالی به جای پوست ساری

آتیش بزن بسوزون فقرو ظلم ونداری

آتیش بزن بخاری به هر چی زشت کاری

آتیش بزن بخاری بسوز هر چی داری

آتیش بکش به جانت بزن به بد رفتاری

خاموش نشی مثل من روشن بمون همیشه

نفت هم اگه نباشه، چیزایی پیدا میشه

 

 

سروده یکی از دوستان با تخلص 

  “خاموش”