پایگاه خبری انصارحزب الله:ششمین جشن منتقدان سینما، یکشنبه 24 دی در فرهنگسرای ارسباران تهران برگزار شد. به دلیل نوع نگاه داوران جشن و جنس میهمانان، انتظار می‌رفت که این رویداد نیز همچون جشن خانه سینما، تبدیل به فرصتی برای تهاجم به ارزشهای دینی و مدیریت‌های فرهنگی کشورمان شود و همین اتفاق هم افتاد. 

در جشن منتقدان، فیلمهایی انتخاب و مورد تحسین قرار گرفتند که - اغلب - آثاری ضعیف به شمار می‌روند. به راستی فیلمی مانند «بغض» چه نقطه قوت و ویژگی ساختاری و محتوایی دارد که اعتنای داوران جشن را برانگیخت؟! 

«برف روی کاج‌ها» چطور؟ روی موضوع محتوا دقیق می‌شوم! آیا یکی از داوران جشن از خود پرسید ه برف روی کاج‌ها، چه اندیشه‌ای را دربرگرفته است و این اندیشه دارای چه مبنای منطقی است؟ آیا جز این است که فیلم مهوع پذیرایی ساده، یک اعوعاج شبه روشنفکری را به صورت گل‌ درشت نمایش می‌دهد؟! این پرسش‌ها، کاملا مبنایی و قابل اعتناست! 

در جشن منتقدان، آدمهای برگزیده به روی صحنه دعوت شدند. طبیعی این است که یک اهل سینما در یک محفل و گردهمایی مطالبی به زبان آورد که حاوی چند ویژگی باشد:
یک: ناظر به موضوع محفل
دو: ادب و متانت
سه: رعایت واقع‌بینی انصاف در ارائه دیدگاه 

یک طیف مشخص فکری از برگزیدگان، سه ویژگی یاد شده را رعایت نکردند و تا می‌توانستند و وقت اجازه می‌‌داد به ارزشهای مردم ایران و دستگاه فرهنگی کشور تاختند. آنها برای ویرانه‌ای مرثیه خواندند که به نگاه و دست خودشان ویرانه شده است! 

سینما؛ اندیشه است. سینمای اندیشه‌ورز، با سیاستهای اشتباه سیاستگذاران فرهنگی نابود نمی‌شود. سینمایی که بی‌اندیشه ره می‌سپارد؛ عاقبت در لجنزار عفن سکون و سترونی گرفتار می‌آید. چه تعداد از برگزیدگان، صاحب بینش و بصیرت معنا می‌شوند؟ چه تعداد در مسیر فرهنگ کشورمان جریانساز آشکار شدند؟ 

ناسزا گفتن یعنی اندیشه و اندیشه‌ورزی و گسترش اندیشه؟ متهم کردن نظام اسلامی موردحمایت مردم به «سرکوب» یعنی روشنفکری؟ در کجای دنیا، محفلی سینمایی بدل به میدان هتاکی می‌شود؟ 

دوستان روشنفکر و نخبه خوب است بفهمند و یاد بگیرند که نقد واعتراض از نظر عقلانی وعلمی، شیوه و شیوه‌های روشن و کارآمدی دارد! اما جشن منتقدان، یک بخش مضحک دیگری نیز در برداشت و آن تجلیل از عناصر فیلم‌های مستهجن فارسی در رژیم پهلوی و برآمدگان از آن است که مجری و برخی مدعوین برای این ورشکستگان شبه فرهنگی سینه چاک نمودند! به واقع فردی مانند «ناصر تقوایی» صلاحیت تجلیل دارد؟ 

عنصری که افیون اعتیاد مجال تکلم درست را به وی نمی‌دهد، صلاحیت حضور در جمعی فرهنگی دارد؟ این آدم، توان روی پا ایستادن ندارد اما در جشن منتقدان ادعا می‌کند.«تاوقتی برای فیلم ساختن باید اجازه بگیرم، فیلم نمی‌سازم! 

ای کاش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، برای آقای تقوایی استثنا قائل می‌شد و اجازه می‌داد؛ بدون اجازه، فیلم بسازند تا ایشان و دوستداران سینه‌چاک وی بدانند فیلم نساختن ایشان دلیل دیگری دارد! 

در جشنی که مفاخر آن، عناصر فیلم - فارسی دیروزند، آیا نشان حرفه‌ای و فرهنگی قابل تصور است؟ نگارنده بر آن است که جشن منتقدان باید هدف چند پرسش اساسی قرار گیرد: یک هزینه هنگفت برگزاری جشن منتقدان از کدام محل تامین شده است؟ اگر از محل حق عضویت اعضاست،‌کل داشته مالی و کل هزینه جشن، شفاف اعلام شود. 

دو، فرهنگسرای ارسباران وابسته به شهرداری تهران، باید پاسخ دهد با کدام مجوز به تشکل غیرقانونی انجمن منتقدان، مجوز برپایی مراسم داده است و چرا وقتی مراسم پیش به سمت ناسزاگویی به نظام دینی کشور رفت، جلوی ادامه مراسم را نگرفتند؟ 

سه، چرا باید بخشی از انجمن منتقدان خودسر، اقدام به برپایی جشنی و مراسمی کنند که به دلیل حضور برخی میهمانان تبدیل به تریبون «ناسزاگویی» کاملا روشن و قابل پیش بینی بود! این خودسری قابل گذشته نیست! نگارنده تاکید می‌کند، آنچه در جشن یاد شده و مانند آن رخ می‌دهد، به خوبی گواه بحران اندیشه در سینمای ایران است. بحرانی که سینمای کشورمان را از پا می‌اندازد! 

پژمان کریمی
منبع:کیهان