حدود 2 سال قبل بود به توصیه دوستان بالاخره شرف حضور در مراسم های آیت الله مجتبی تهرانی رو یافتم .
دیر رسیدم، برای همین نتونستم نماز رو به ایشون اقتدا کنم.
ان هایی که در محضور ایشون بودن میدونن که بعد اتمام نماز ایشون برخی نمازهای مستحب را به جا می آورند مردم و حاضران دور منبر ایشون آماده می شوند تا از بیانات ایشان استفاده کنند و من چون دفعه اولم بود می رفتم نمیدونستم که برنامه چیه و به چه نحوی برگزار می شود.
با توجه به چیزهایی که شنیده بودم درباره کرامات ایشان گفتم من بنده گنه کار اگر جلوی ایشون باشم ممکنه منو ببینن و باعث ناراحتی ایشون بشم و باطن نامناسب منو ببینن.
هنگام آمدن ایشان برای رفتن به بالای منبر، جای خودم رو تغییر دادم و به گوشه ای رفتم تا در معرض دید نباشم.
پامنبری های آیت الله تهرانی برخی اخلاق ایشان رو می شناسن و میدونن که وقتی ایشون برخلاف برنامه صحبت میکنن حتما چیزی اتفاق افتاده.
ایشون بدون هیچ مقدمه ای گفتن: «ای آقایی که از ترس من مجتبی تهرانی جاتو عوض میکنی و میری اونطرف، اگر نصف این ترس رو خدا داشتی دیگه هیچ نگرانی ای نداشتی و راحت بودی»
این صحبت های ایشون با صلوات های مکرر حاضران مواجه شد.
این گونه صحبت کردن برای پامنبری های ایت الله تهرانی رحمت الله علیه، خیلی آشناست و حاضران متوجه شدن که ایشون چیزی دیدن که به آن اشاره می کنند.
بدجوری تحت تاثیر این صحبت های ایشون قرار گرفتم، از اون تاریخ هروقت میتونستم سعی میکردم در جلسات ایشون شرکت کنم و از محضر این عالم ربانی استفاده کنم.
توسط : فدایی - پنج شنبه 91 دی 14 , ساعت 6:42 عصر
مطلب بعدی :
مرا با طناب به طرف قبر بکشید تا فرار نکنم