بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و احترام ؛ خدمت وزیر محترم علوم ، تحقیقات و فناوری این نامه به مناسبت فارغ التحصیلی در مقطع کارشناسی رشته مدیریت صنعتی از دانشگاه پیام نور شیراز خدمتتان عرضه می گردد . می خواهم به جای سوگند نامه در جشن فارغ التحصیلی ، با سوگند به آرمان های امام و انقلاب نامه خود را شروع کنم . نمی دانم باید از سیستم های آموزشی احمق پرور و بدکار آفرین تان شروع کنم یا از خرفتان کرسی نشین . نمی دانم از پنج سال عمر و فکر و جوانی ام بگویم که در دانشگاه شما تلف شد یا از سیستم های تاریخ مصرف گذشته ، اظهار تاسف کنم . نمی دانم از علمی بگویم که زینتی برای تظاهر زمانه است یا از علمی که محملی شده برای حاکمیت اشراف و سلطه زور . نمی دانم از دیکتاتوری علمی بگویم یا از دانشگاه استعماری . نمی دانم از عمروعاص بگویم یا ابوموسی اشعری . نمی دانم چه طور باید از خاکی بگویم که بر سر دانشکده علوم انسانی ما شده است !؟ من برای خودم و امثال خودم که بعد از چند سال از دانشگاه شما بدون هیچ علم و هنری فارغ التحصیل می شوند قلبا اظهار تاسف می کنم . فاصله چندین فرسنگی علوم نظری دانشگاه و فنون کاربردی آنقدر عیان است که نیازی به توضیح ندارد . در کشوری که بر پایه کشاورزی است بیکاری 93 درصدی مهندسان کشاورزی دانشگاه های شما مدعایی است برای ناکارآمد بودن آموزش هایی که در دانشگاه ارائه می شود . همچنین رتبه بالا در المپیاد های علمی و رتبه های پائین در بخش صنعت نشانه ی دیگری برای فاصله زیاد بین علوم تدریسی و علوم کاربری و پادشاه لخت سیستم های آموزشی شماست . زباله دان ذهنم مملو از کتاب هایی است که در دانشگاه شما تدریس می شود . کتاب هایی که گره ای در زندگی باز نمی کند و فقط تراکمی است از نوشته ها ؛ و این ها چه جایی بهتر از زباله دان دارند ؟ برای دانشگاهی که هر قدم مرا از خلق و خدا دور کرد متاسفم . من برای از دست دادن تمام فرصت هایم که در دانشگاه محملی برای بروز آن ها نبود متاسفم . سه سال در حسرت یک همایش علوم انسانی ماندیم !! تا بالاخره در لابه لای کاغذ پاره های بعضی از مدیران مان برای همیشه به فراموشی سپرده شد . من برای تمام بچه شیعه هایی که در دانشگاه شما به سکولار نماز خوان تبدیل شدند ؛ متاسفم . من برای شنیدن علم سکولار به ناکجا آباد دانشگاه شما نیامده بودم اما تمام این سال ها از علم نبش قبر شده ی غرب شنیدم . الان ما ماندیم با درهای بسته مدارس و دانشگاه هایمان به روی تدقیق و تحقیق . نمونه بارزش در مورد عدم موافقت استاد پایان نامه ام با موضوع بهره وری نیروی انسانی در دانشگاه . سیستم آموزشی ما منفعل است و پاسخ گوی نیازهای جامعه ما نیست . به درد بی دردی دچار است . خروجی های ما هم افرادی بی آرمان و بدون مدینه ی فاضله اند . بسیاری از علوم ما سرگرمی بی دردان است و باید توجه داشت که تفکر عمیق از جایی شروع می شود که آرمانی هست . آشفتگی روشی و ارزشی بیداد می کند . علوم انسانی خنثی نیستند ، فارغ از زمان و مکان ارزشی ندارند ، بدون توجه به جامعه انسانی دردی را دوا نمی کنند و اگر خدمت نکنند به بیراهه ای می افتند که انتهای آن خیانت است . و روز به روز بر نقش افرادی که در این سیستم آموزش دیده اند و تنها به دزد با چراغ شبیه شده اند ، بیشتر می شود . به نظرم می رسد که با این سیستم آموزشی احمق پرور ، ما هر روزه به دور خود می چرخیم . گواه این صحبت ها در حجم دوازده میلیونی پرونده های قضایی و آمار رو به افزایش طلاق و قتل در جامعه است . دانشگاهی که با درد های مردم بیگانه باشد ، به درد نمی خورد . تمام عقب ماندگی ما به خاطر عدم شناخت صحیح اکثر روشنفکران دانشگاهی از جامعه اسلامی ایران بوده است . متاسفانه نگاه ما از ابتدای انقلاب به تولید علم و سیستم های بومی که از آن به اسلامی سازی و پیونده حوزه و دانشگاه تعبیر می شود ، یک نوع نگاه مکانیکی بوده است و بیشتر وقت مدیران ما صرف مهر زدن نامه های اداری و جلسات بی پایان و بی سرانجام شده است . این درد نامه را با جمله ای از حیدر رحیم پور تمام می کنم ؛ " خروجی سیستم های کارمند پرور دانشگاه های شما می شود خرفتان کرسی نشین و کوچک مردانی که بر صندلی های بزرگ می نشینند و کارمندان جمهوری اسلامی را می سازند و خیانتی که ادارات جمهوری اسلامی به انقلاب اسلامی کردند ، دشمنان هم نکردند . " والسلام محمد حسن زاده - فارغ التحصیل رشته مدیریت