آیت الله جوادی آملی در بخشی از تفسیر آیات ابتدایی سوره بقره با تبیین رابطه تقوا و انفاق، به ویژگیهای نمازگزاران از منظر قرآن اشاره کرد و گفت: اگر خواستید ببینید نمازی که خواندید قبول است یا نه، ببینید به فحشا و منکر مبتلا شدید یا نه؟

مهر: آیت الله جوادی آملی در بخشی از تفسیر آیه"الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ "، اقامه نماز را یکی از اوصاف متقیان خوانده و می گوید: متّقی کسی است که گذشته از ایمان به غیب، نماز را اقامه کند. اقامه نماز غیر از خواندن نماز است، گرچه در قرآن کریم صلاة را به عنوان اینکه یکی از ارکانِ دین و افعال واجب است به مؤمنین نسبت می‌دهد، می ‌فرماید: اینها مصلّین‌اند: ?عَلَی صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ? و امثال‌ذلک؛ امّا قسمت مهمّ، مسئله اقامه نماز است.

....«اقامه» که ریشه اصلی ‌اش از قِوام و قیام است، معانی مختلفی دارد اما در اینجا به معنی قیام در برابر اعوجاج و انحراف و امثال‌ذلک است که از قیام به این معنا، «مستقیم» و «استقامت» و امثال‌ذلک ساخته می‌شود. قیام در برابر اعوجاج، قیام در برابر انحراف، قیام در برابر ضعف و مانند آن، این قیام به معنای ایستادن نیست، [بلکه] به معنای ایستادگی است؛ همان طوری که در تعبیرات فارسی گاهی می‌گوییم «ایستاد» [و] گاهی می‌گوییم «ایستادگی نشان داد»...
 
اقامه نماز عامل بازدارنده از فحشا و منکر
این مفسر برجسته قرآن در ادامه تأکید می کند: ... آن اقامه نمازی که در بسیاری از موارد ذکر شده این است که هم خود یک انسان ایستاده باشید (ایستادگی داشته باشید) و هم نمازی بخوانید که این نماز بتواند در برابر فحشا و منکر ایستادگی داشته باشد. مگر نه آن است که ?إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ? مگر نه آن است که بسیاری از گناهان را (بر اساس قرآن کریم) نماز منع می‌کند؟ این کدام نماز است که ?تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ? است؟ نماز جلوی گناه و بدی را می‌گیرد؛ نمازگزار یقیناً معصیت نمی‌کند، این کدام نماز است؟ نمازِ ایستاده است یا نماز منحرف و مُعوَج و نماز ضعیف و فرسوده؟
 

اگر نماز ایستاده باشد جلوی فحشا را می‌گیرد و به ما هم دستور دادند که نماز را ایستادگی ببخشید (نماز را ایستاده کنید)؛ این نمازِ خوابیده را بلندش کنید که بایستد، چون اگر بخواهد مبارزه کند باید بایستد. این ایستادگی برای آن است که انسان حالات مختلفی دارد... نیرومندترین حال برای انسان در بین این حالات یادشده، حالت قیام است (انسان در حالت ایستاده از همه? حالاتش نیرومندتر است) آن ایستادگی را که حاوی معنای قدرت و توان است از این «قیام» گرفتند؛ وگرنه منظور، ایستادنِ در برابر نشستن نیست، منظور ایستادگی است...
 
از این حالت آن «قدرت و نیرو» اخذ شده است [و] گفتند: «نماز را ایستاده کنید» که نماز بایستد، چون ما نمی‌خواهیم شما فقط یک ذکری داشته باشید به نام یک عبادت صوری و دیگر هیچ. [بلکه] می‌خواهیم کاری بکنید که با این کار جلوی فحشا گرفته بشود. اگر نماز ایستاده نباشد، قدرت نهی از فحشا را ندارد، اگر ?إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ? ، نماز خوابیده آن قدرت را ندارد، نماز به‌پهلوآرمیده آن حالت را ندارد، نماز ایستاده است که می‌تواند جلوی فحشا را بگیرد، لذا گفته‌اند: «شما نماز را اقامه کنید؛ این نماز را بلند کنید»؛ نه یعنی بایستد [بلکه یعنی] به آن ایستادگی بدهید.
 
نقش تقوا در قیام نماز/ کعبه، عامل قیام انسانها
انسان وقتی می‌تواند به نمازش ایستادگی بدهد که خودش ایستاده باشد، تا ایمان به غیب نداشته باشد و اهل تقوا نباشد توان آن را ندارد که زیر بازوی نماز را بگیرد و نماز را بلند کند، [نمی‌تواند] نماز را ایستادگی ببخشد.لذا قرآن کریم سعی‌اش بر این است که به مردم ایستادگی بیاموزاند؛ وقتی کلِّ دین را مطرح می‌کند، می‌گوید: دین برای آن است که ?لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ? و مظاهرِ مهمّ دین را هم که مطرح می‌کند، آنها را به عنوان قیام معرّفی می‌کند؛ می‌فرماید: فلان رکنِ دینی برای آن است که مردم اهل قیام باشند.

خداوند فرمود: ?جَعَلَ اللّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَاماً لِلنَّاسِ?؛ ما کعبه را عامل قیام مردم قرار دادیم که مردم ایستادگی را از کعبه بیاموزند؛ یعنی کعبه عامل ایستادگیِ مردم باشد، مردم بایستند. مهم‌ترین رکنی که در طیّ زندگی و مرگمان، ما با آن روبه‌رو هستیم این کعبه است...
 
اهل‌ قیام‌ بودن، شرط اقامه نماز
 وقتی انسان می‌تواند مقیم صلاة باشد که خود اهل قیام باشد؛ انسانی که ایستادگی ندارد، نمی‌تواند به نماز ایستادگی بدهد. اگر نماز ایستادگی نیافت، کاری از این نماز ساخته نیست، آن ?إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ? ، مربوط به صلات قائمه است؛ وگرنه ?فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ ? الَّذِینَ هُمْ عَن صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ? ممکن است انسان نماز بخواند [و] در عین حال استحقاق «ویل» داشته باشد. پس اینکه فرمودند: «نماز را اقامه کنید»؛ یعنی این حقیقت را ایستادگی ببخشید.
 
آن [نماز] می‌تواند جلوی خیلی از فسادها را بگیرد، آن را آن طوری که هست بخوانید، آن طوری که قدرت دارد، آن طور بخوانید. بنابراین اگر مسئله «قیام» را در بسیاری از موارد به معنای ایستادگی، خدای سبحان بر ما لازم کرده است، ما با داشتن این حالت، نمازی آن‌چنان باید بخوانیم.
 
سرّ مشروط ‌بودن قبولی اعمال به قبولی نماز
... در لسان همه انبیا سخن از نماز بود و اوّلین کلامی که خدای سبحان به موسای کلیم(ع) بعد از اینکه دستور توحید و نبّوت داد فرمود [این بود]: ?أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِکْرِی?؛ فرمود: نماز را برای یاد من اقامه کن. این حرفی است که خدا به همه? انبیا گفته است و سخن ابراهیم خلیل (ع) این است که «خدایا! مرا مقیم صلات قرار بده، کاری بکنم که نماز را ایستادگی ببخشم» چون از این نماز خیلی کار ساخته است. اگر در جریان محاسبه آمده است که اگر نماز قبول شد دیگر امور مقبول است: «فإن قبلت قبل ما سواها و إن ردّت ردّ ما سواها» ، سرّش این است که نماز جلوی فساد را می‌گیرد. آن نمازِ قائم است که جلوی فساد را می ‌گیرد که ?تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ? .
 
نشانه قبول ‌شدن نماز
آیت الله جوادی آملی در ادامه تأکید می کند: ...و به ما گفته‌اند: اگر خواستید ببینید نمازی که خواندید قبول است یا نه، ببینید به فحشا و منکر مبتلا شدید یا نه؛ اگر کسی بعد از صلات مبتلا به فحشا و منکر نشد، خدا را شکر کند که نمازش مقبول شد و اگر مبتلا به فحشا و منکر شد، این [شخص] بداند نمازش گرچه از نظر فقهی صحیح است ولی مقبول نیست، زیرا نماز، معرّفش آن است که ناهی از فحشا و منکر باشد. این محاسبه است؛ اینکه گفته‌اند خودتان را محاسبه کنید: «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا» یکی از مواردش همین است که آیا نمازی خواندیم که ناهی از فحشا و منکر باشد یا نه؟ نمازمان قبول شد یا نشد؟
 
اینها جزء اسرار غیب نیست که انسان تا نمُرد نفهمد، غیب خیلی فوق اینهاست که انسان بعد از موت می‌فهمد؛ امّا اینکه آیا نماز او قبول شد یا نه، روزه او قبول شد یا نه، حج او قبول شد یا نه، این آثاری که بر آن مترتّب کردند، اگر مترتّب شد معلوم می‌شود تا یک حدّی قبول شد؛ وگرنه، نه. اگر انسان نماز خواند، بعد آلوده شد، خب مطمئن است که نمازش قبول نشد، چون نماز، آن است که جلوی فحشا را بگیرد.
 
ارتباط اقامه نماز و اقامه دین
اگر نماز این توان را دارد که جلوی هر فحشا و منکری را بگیرد، متّقی که از قرآن بهره می‌گیرد باید نمازی این‌چنین را اقامه کند. این در حقیقت اقامه دین است، چون نماز ستون دین است [لذا] اگر کسی ستون را اقامه کرد، خیمه? دین هم اقامه خواهد شد. لذا اوّل‌چیزی که بعد از این عالَم از انسان سؤال می‌کنند نماز است، برای اینکه اگر نماز قبول باشد دیگر امور مقبول است: «إن قبلت قبل ما سواها» ، چون اگر ستون دین باشد خیمه دین به‌پاست. اگر قرآن برای نماز آثاری ذکر می‌کند و نمازگزار آن آثار را در خود ندید، مطمئن است که نماز او مقبول نیست و اگر آن آثار را در خود مشاهده کرد، مطمئن است که نماز او مقبول است.
 
آثار سلبی نماز
قرآن برای نماز یک سلسله آثار سلبی ذکر می‌کند که انسان را شست‌و‌شو می‌کند و یک آثار ثبوتی ذکر می‌کند که رهاورد نمازگزار است. آثار سلبی را بالقول المطلق در آن آیه معروف بیان کرد که ?إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ? و این اصل کلّی را در سوره? «معارج» به طور تفصیل بیان فرمود؛ در سوره? «معارج» آیه19 به بعد این است که ?إِنَّ الإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً?؛ هلوع‌بودن انسان هم به این است که ?إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً ? وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً?.
 
انسان یک فطرتی دارد و یک طبیعتی؛ فطرت او حق را می‌طلبد که ?فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا? ؛ یک طبیعتی دارد که در برابر شرّ، جزع می‌کند و اگر خیری به او رسید سعی می‌کند آن خیر را در خود منحصر کند و به دیگری نرساند، آن ?مَنَّاعٍ لِّلْخَیْرِ? است؛ «اگر آسیبی ببیند ناله می‌کند: ?إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً?، و اگر خیری به او برسد سعی می‌کند که روزنه? خیر را ببندد [تا] به دیگری نرسد؛ این مانع خیر است: ?وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً? این مربوط به طبیعت انسان. کسانی از این طبیعت می‌رهند که اهل نماز باشند: ?إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً ? إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً ? وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً ? إِلاَّ الْمُصَلِّینَ? -این مصلّین که به عنوان دوام ذکر شده است، ظاهراً صفت مشبهه است؛ نه اسم فاعل و همان معنای استمرار و ثبات را تفهیم می‌کند- مصلّین کسانی‌اند که از این خطرِ جزع و منع محفوظ‌اند.
 
مصلّین چه کسانی‌اند؟
مصلّین نه یعنی کسی که گاهی نماز می‌خواند [و] گاهی نماز نمی‌خواند، [بلکه] ?الَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ?. معلوم می‌شود این صفت مشبهه است؛ نه اسم فاعل، مصلّی یعنی نمازگزار؛ نه نمازگزارنده؛ مثل «صادق» که صفت مشبهه است؛ یعنی راستگو؛ نه راستگوینده. آنکه به معنای راستگوینده است اسم فاعل است و زوال‌پذیر؛ آنکه صفت مشبهه است معنای ثابتی را تفهیم می‌کند. راستگو صفت مشبهه است؛ غیر از راستگوینده است. مصلّی این معنای صفت ثابت را تفهیم می‌کند؛ نه اسم فاعلی را.
 
?الَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ ? وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ? لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ? ؛ معلوم می‌شود نمازگزار اهل زکات هم است؛ چه زکات واجب؛ چه زکات مستحب [و] چه زکات مستحبّی که در مواقع ضرورت می‌شود زکات واجب. نمازگزار کسی است که در مال او حقّ دیگران محفوظ است؛ این‌چنین نیست که ?وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً? ؛ اگر مالی به او رسید منع کند و نگذارد به دیگران برسد. پس نمازگزار کسی است که حق دیگران در مال او محفوظ باشد: ?وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ? لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ?؛ چه آن کسی که توان سؤال‌کردن دارد [و] چه آن مستمندِ محرومِ آبرومندی که اهل سؤال نیست.
 
اعطای اهم خیرات به انبیا در نماز
آیت الله جوادی آملی در ادامه بر اعطای بهترین خیرات به انبیا در حال نماز تأکید می کند و می گوید: ...اما بخش دیگری که مربوط به صفات ثبوتیّه نماز است؛ شما مهم‌ترین خیری که در قرآن به انبیا و اولیا رسیده است می‌بینید که در حالت نماز رسیده است؛ [مثلاً] در جریان زکریّا(ع) وقتی خدای سبحان یحیی (ع) را به او بشارت می‌دهد، در حالت نماز فرشتگان بر او نازل می‌شوند، می‌گویند: «بشارت باد که یحیایی به تو داده‌ایم».
 
در سوره «آل عمران» آیه 39 این است: ?فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِکَةُ وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمَحْرَابِ أَنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَی?؛ در این حال فرشتگان بر او نازل شدند و به او بشارت دادند. اگر در روایات ما آمده است که «المصلّی یناجی ربّه» ؛ نمازگزار با خدا مناجات می‌کند، نشانه‌هایش در کتاب الهی هست؛ در حال مناجات که نزدیک‌ترین حالی است که بنده با مولا دارد در آن حال فرشته نازل شده است و بشارت میلاد یحیی(ع) را به زکریّا(ع) داده است.

نزول آیه ولایت درباره امیرالمؤمنین(ع) در حالت نماز
... و اگر بهترین مقام که مقام ولایت است به عنوان ?إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ? درباره حضرت امیر آمده است، در حال صلات بود که اگر آن زکات را داد، به برکت خضوع، مناجات و حالات صلاتی به این مقام عظیم رسیده است. شاید این زکات و این دادن انگشتر در غیر نماز این نقش را نمی‌داشت، از اینکه در حال صلات این انگشتر را اعطا کرده است به این درجه والا رسیده است: ?الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ?. اقامه? صلات و ایتای زکات به هم آمیخته است؛ آن‌چنان که اگر در حال نماز، زکاتی داده شود باعث نزول چنین آیه‌ای خواهد بود. آن حالت خلوصی که در حالت صلات است در حالت غیر صلات نیست.
 
نماز، عامل بخشایش گناهان/ تمثیل نماز به چشمه
قرآن کریم گناه را «رین» می‌داند، غبار و چرک می‌داند؛ می‌فرماید: هر گناهی که یک انسان تبهکار می‌کند چرکی است بر قلب او: ?کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ? . چیزی که این «رین» را شست‌و‌شو می‌کند نماز است؛ نماز این گرد و غبار را شست‌و‌شو می‌کند....

«و تطلقها اطلاق الرّبق و شبّهها رسول‌الله (ص) بالحمّة»؛ «حمّه» یعنی چشمه، «تکون علی باب الرّجل»؛ نماز مثل چشمه‌ای است در خانه? انسان، «فهو یغتسل منها فی الیوم و اللّیله خمس مرّات»؛ انسان نمازگزار، مثل آن است که شبانه‌روز پنج بار در این چشمه? اختصاصی منزلش غَسل و غُسل داشته باشد، «فما عسی أن یبقی علیه من الدرن» ؛ «دَرَن» همان «رین» است؛ «درن» یعنی چرک، یعنی غبار. پس اگر قرآن، گناه را چرک و «رین» می‌داند که می‌فرماید: ?کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ? ، چیزی که این چرک و غبار را شست‌و‌شو می‌کند نماز است. نماز چشمه است [و] دیگر، انسانِ نمازگزار آلوده نخواهد بود.
 
ذکر دائم و ذکر موقّت
این مفسر قرآن کریم در بخشی از تفسیر آیات ابتدایی سوره بقره، نماز را ذکر دائم الهی خوانده و می گوید: ... اقامه صلات «ذکرالله» است، ایتای زکات هم «ذکرالله» است؛ امّا اینها یک ذکر موقّت‌اند؛ نماز، شبانه‌روز پنج وقت دارد [پس] یک ذکر موقّت است؛ زکات در نُه چیز است [پس] یک عبادت موقّت است؛ امّا «ذکرالله» موقّت نیست که فرمود: ?اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً?

آیت الله جوادی آملی در ادامه با اشاره به حدیثی از امام صادق(ع) به تبیین آثار و حقیقت نماز پرداخته و تأکید می کند: ...امام صادق(ع) فرمود: «إنّ العبد إذا صلّی الصّلاة فی وقتها و ح?افَظَ علیها ارتفعت بیضاء نقیّة»، این همان تمثّل اعمال است و تجسم اعمال؛ اگر کسی نماز را در وقت خواند و محافظش بود و ارکان و شرایطش را انجام داد، این نماز بالا می‌رود به عنوان یک امرِ روشن طاهر؛ «ارتفعت بیضاء نقیّة تقول حفظتنی حفظک الله»؛ نماز به نمازگزار می‌گوید: تو مرا حفظ کردی، خدا حفظت کند، «و إذا لم یصلّها لوقتها ولم یحافظ علیها ارتفعت سوداء مظلمة تقول ضیّعتنی ضیّعک الله»
 
انفاق، راه درمان بخل
وی در بخشی از تفسیر آیه4 سوره بقره به رابطه انفاق و تقوا اشاره کرده و می گوید: ... خدای سبحان انفاق را یکی از اوصاف برجسته متقیان می‌داند و اگر کسی انفاق نداشت این بُعد تقوایی در او نیست و قهراً به همین مقدار از معارف قرآن بهره‌ای ندارد، چون قرآن هدایت متقیان است و متّقی کسی است که دارای این اوصاف باشد و یکی از این اوصاف برجسته مسئله تقوای مالی است که اگر کسی تقوای مالی نداشت به همان مقدار از درک معارف قرآن محروم خواهد بود.
 
... مسئله انفاق را از آن جهت که به حسب ظاهر، کمبود و نقص است، قرآن کریم تحلیل می‌کند که این نقص صوری، ازدیاد معنوی را در بر دارد. گرچه انفاق به حسب ظاهر از دست ‌دادنِ مال است؛ اما این مالی که مورد انفاق شد، مانند همان آبی که از نهر گرفته بشود، فوراً آنجا را خدای سبحان پر می‌کند و انسان از آن جهت که طبعاً به دنیا علاقه‌مند است، مال را که وسیله معیشت می‌داند دوست دارد و طبعاً انسان، بخیل و ممسک است و اگر خزاین عالَم طبیعت را هم به انسان بدهند، این سعی می‌کند که این خزاین را به خود اختصاص بدهد.
 
قرآن کریم چون شفای بیماریهای درونی است، اوّل دردها را بازگو می‌کند، سپس راه شفا و درمان را هم تشریح می‌کند؛ به انسان می‌گوید «تو مریضی»، زیرا طبعاً مُمْسک و بخیلی و این بخل و امساک، مرض است. و این قرآن که شفای بیماریهاست، راه درمان انسان را از این بیماریِ درونی هم بیان می‌کند، چون قرآن مدّعی است که تمام اوصاف نفسانی را درمان می‌کند و معتقد است انسان طبعاً بخیل است و این بخل هم مرض است، آن‌گاه راه درمان را هم بیان می‌کند تا انسان در اثر تقوای مالی بشود سالم از مرض.
 
امّا اینکه انسان طبعاً مُمْسِک است و مال‌دوست، در سوره «اسراء» آیه 100 این‌چنین فرمود: ?قُل لَوْ أَنتُمْ تَمْلِکُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّی إِذاً لأَمْسَکْتُمْ?؛ اگر همه خزاین رحمت حق را شما می‌داشتید، در اثر آن بخل و امساکی که دارید، سعی می‌کردید به کسی ندهید-خواه رحمتهای معنوی، خواه رحمتهای مادّی- اگر شما خزاین رحمت حق را می‌داشتید هر آینه امساک و بخل می‌ورزیدید، چرا؟، ?خَشْیَةَ الأَنفَاقِ?؛ می‌ترسیدید تمام بشود.

... در سوره «اسراء» فرمود: «انسان مریض است؛ انسانی که طبعش این‌چنین است، این مریض است» [و] برای اینکه این مرض را درمان کند می‌فرماید: آنچه در اختیار انسان است، خواه جان و خواه مال و خواه علم و سایر کمالات که قابل انفاق است، این از یک طرف مالِ خود او نبود [و] خدای سبحان به او داد (این در آغازِ کار)، در پایان کار هم برای انسان ابدی نیست، از انسان می‌گیرند -چه بخواهد، چه نخواهد- بین آن آغاز و این انجام هم انسان مالک نیست، بلکه نماینده مالک است؛ مستخلَف است