گفت‎وگو با محمدرضا شهیدی‎فرد نیز تجربه‎ای از همین جنس بود؛ چهره شناخته شده تلویزیون در سال‎‎های اخیر که هرچند با دو تجربه اخیرش در حوزه برنامه‎سازی یعنی «مردم ایران سلام» و «پارک ملت» استاندارد ساخت برنامه‎‎های ترکیبی و گفت‎وگومحور را به اندازه قابل توجهی ارتقاء داد اما در واپسین روز‎های سال گذشته ناخواسته گرفتار حواشی و سوءتفاهماتی شد که ادامه پخش برنامه‎اش پس از تعطیلات نوروز 91 را با اما و اگر‎هایی مواجه کرد.

.

.

.

.

به‎عنوان سؤال آخر می‎خواستم بدانم با تمام این آرمان‎خواهی‎‎ها امکان دارد روزی شهیدی‎فرد هم از تلویزیون جدا شود؟ 

هر چیزی ممکن است؛ چراکه جهان، جهان امکان است! چند وقت پیش به عیادت «حضرت آیت‎الله مظاهری» که به‎دلیل کسالت در بیمارستانی در تهران بستری بودند رفتم. بعد از عیادت از ایشان خواستم حالا که در تهران تشریف دارند، یک شب مهمان پارک ملت شوند. ایشان نپذیرفتند. گفتم امکانش هست همین‎جا خدمت برسیم و چند دقیقه‎ای برنامه ضبط کنیم؟ بازهم نپذیرفتند. گفتم انگار دیگر دوست ندارید به تلویزیون بیایید. گفتند: نه، دیگر نمی‎خواهم بیایم. پرسیدم چرا؟ ایشان گفتند: «من یک عمر در تلویزیون شما حرف زده‎ام؛ دیگر گوش شنوایی وجود ندارد.» این حرف خیلی تأسف‎بار بود؛ آن‎هم از زبان یکی از اساتید بزرگ اخلاق. اما در عین دردناکی درست هم هست. من‎ هم به این واقعیت واقفم، ولی این‎که این باور چه وقت منتهی به عمل شود را نمی‎دانم.

شاید همین یک ماه دیگر من هم خسته شدم و دنبال کار‎های شخصی خودم رفتم. اساسا برای ما تلویزیون فی‎ حد ذاته هیچ ارزشی ندارد. یعنی ما تلویزیون‎باز و عاشق تلویزیون نیستیم. اتفاقا برای من، تلویزیون منفورترین پدیده عالم است و از خدا می‎خواستم ‎ای کاش اصلا تلویزیون نبود. معتقدم اگر تلویزیون نبود، شاید ما امروز زندگی سعادتمندانه‎تری ‎داشتیم. اما بالأخره این پدیده وجود دارد و نمی‎شود از آن صرف‎نظر کرد. پس ما به‎دلیل دغدغه‎‎های قلبی‎ که داشته‎ایم، به تلویزیون به‎عنوان یک رسانه تأثیرگذار ‎آمده‎ایم نه به‎دلایل دیگر. این دغدغه‎ها و آرمان‎‎ها هر کجای دیگر هم می‎توانند مطرح شوند. هرجا که بیشتر و بهتر امکان نشر فرهنگ اسلامی و شیعی وجود داشته باشد، من هم همان‎جا هستم؛ شاید تلویزیون، شاید رادیو، شاید روزنامه و شاید هم در کنج خانه خودم!