هاشمی از بازداشت مهدی و فائزه چهاهدافی را دنبال میکند؟
این اتفاق به خودی خود آنقدر عجیب هست که ناخودآگاه این سؤال به ذهنها خطور کند که آیا آقای هاشمی و حامیان وی، اهداف خاصی را از این موضوع دنبال می کنند؟ آیا می توان گفت که ایشان صرفا به دلیل تمکین از حکم قانون، تن به چنین عملی دادهاند؟ اگر چنین است چرا در طول این سه سال، موضعی کاملا متضاد با شرایط امروزین خود داشتهاند؟ چرا همان سه سال پیش تن به اجرای قانون ندادهاند؟ برای یافتن جواب پرسشهای خود به سراغ یک منبع آگاه رفتیم...
بولتن نیوز: چند وقتی است که از بازداشت مهدی و فائزه هاشمی میگذرد، موضوعی که حال، نیازمند آن است بهصورت دقیقتری بر روی آن متمرکز شویم.
به گزارش بولتن، بعد از حوادث انتخابات سال 88، در کنار نام متهمینی که شنیده میشد، نام دو آقازاده نیز زیاد بر زبانها میآمد: مهدی هاشمی و فائزه هاشمی.
مهدی هاشمی اما بلافاصله بعد از انتخابات به خارج از کشور و به انگلیس رفت. در طول این چند سال، هر گاه از آقای هاشمی در مورد اتهامات مهدی سؤال می شد، با دروغ و شایعه دانستن آنها عنوان می کرد که در حال حاضر، مهدی برای ادامهی تحصیل و همینطور سرکشی از واحدهای دانشگاه آزاد در انگلیس به این کشور رفته است. موضوعی که البته بعدتر مشخص شد جفت آنها صحت و واقعیت نداشته است.
از سویی دیگر، فائزه هاشمی نیز بارها در جریان آشوبهای سال 88، با شرکت در جمع آشوبطلبان به ایراد سخنرانی و تهییج آنان پرداخت. در این مورد نیز موضع آقای هاشمی کاملا بدیع و جالب بود. ایشان مجددا با دروغ دانستن این موضوع بیان کردند که فائزه برای خرید ساندویج رفته بود!
اما حال، بعد از گذشت چند سال و با نزدیک شدن به موسم انتخابات یازدهم ریاست جمهوری، به یکباره چرخشی در سیاستهای خاندان آقای هاشمی به چشم می خورد. مهدی هاشمی که تا پیش از این، از ترس پیگیری قضایی وارد کشور نمی شد، به ایران آمده و روانهی زندان میشود. فائزه هاشمی نیز با پذیرش اتهامات وارده، برای سپری کردن دورهی شش ماههی حبس خود به زندان اوین رفت.
این اتفاق به خودی خود آنقدر عجیب هست که ناخودآگاه این سؤال به ذهنها خطور کند که آیا آقای هاشمی و حامیان وی، اهداف خاصی را از این موضوع دنبال می کنند؟ آیا می توان گفت که ایشان صرفا به دلیل تمکین از حکم قانون، تن به چنین عملی دادهاند؟ اگر چنین است چرا در طول این سه سال، موضعی کاملا متضاد با شرایط امروزین خود داشتهاند؟ چرا همان سه سال پیش تن به اجرای قانون ندادهاند؟
برای یافتن جواب پرسشهای خود به سراغ یک منبع آگاه رفتیم. این منبع آگاه با تأیید این مطلب که بدون شک آقای هاشمی به دنبال اهداف خاصی از این ماجرا است بیان کرد که: به نظر می رسد مهمترین هدفی که هاشمی و جریان حامی وی از این ماجرا دنبال می کنند، بازگرداندن جایگاه از دست رفتهی ایشان باشد.
این منبع آگاه ادامه داد: در طول حوادث بعد از انتخابات 88، آقای هاشمی به دلیل مواضع غیر اصولی و حمایت از سران اصلی فتنه، به شدت جایگاه قبلی خود را در بین مردم از دست داد. به خصوص آنکه افکار عمومی، عملکرد فرزندان او را نیز به حساب سیاستهای شخص ایشان و با موافقت آقای هاشمی تلقی می کردند. این موضوعات موجب شد تا جایگاه هاشمی حتی در بین نخبگان و دلسوزان نظام نیز تضعیف شود. تا جایی که اعضاء مجلس خبرگان در واکنش به اقدامات وی، آیتالله مهدوی کنی را جایگزین ایشان در ریاست مجلس خبرگان کردند.
این منبع آگاه با اشاره به اینکه ادامهی این روند توسط هاشمی موجب حذف همیشگی وی از عرصهی سیاسی و افکار عمومی جامعه میشد بیان کرد: بنابراین هاشمی باید برای برونرفت از این وضعیت، چارهای میاندیشید. مخصوصا آنکه به انتخابات ریاست جمهوری نیز نزدیک میشویم و با توجه به روحیات خاص هاشمی، وی علاقهای به تماشاگر صرف بودن ندارند و تمایل دارند که حتما به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در عرصهی انتخابات و سیاست کشور، تأثیرگذار باشند.
ابن منبع آگاه ادامه داد: چارهی کار در بازگشت مهدی هاشمی از لندن، و روانهی زندان شدن او و فائزه بود. بهخصوص آنکه این موضوع میتوانست به برطرف شدن برخی از ذهنیات مردم نسبت به خاندان ایشان نیز پایان دهد. به خوبی می دانید که باور عمومی مردم بر آن است که آقای هاشمی دارای روابط و نفوذ خاص است و به همین دلیل در هالهای از مصونیت قرار دارند و از همین روی، به اتهامات فرزندان وی نیز رسیدگی نمی شود. بنابراین ایشان و جریان حامی وی سعی دارند تا از ماجرای بازداشت مهدی و فائزه، چنین القاء کنند که این موضوعات از اساس دروغی بیش نبوده و فرزندان هاشمی نیز با بچههای مردم تفاوتی ندارند. به همین علت است که می بینید رسانههای تحت حمایت مادی و معنوی ایشان، در طول این مدت، سعی کردهاند هر روز با انتشار خبری پیرامون شخص آقای هاشمی یا فرزندان وی، از این موضوع بهرهبرداری لازم را بکنند. به این امید که جایگاه از دست رفتهی آقای هاشمی در افکار عمومی باز گردد.
گفتگوی خبرنگار بولتن نیوز با این منبع آگاه تا بدینجا تمام شد. اما برای آنکه صحت و سقم نظرات این منبع آگاه را مورد آزمون قرار دهیم، تصمیم گرفتیم سری به روزنامههای حامی وی بزنیم. دست بر قضا، چرخی کوتاه در این روزنامهها، نظرات منبع آگاه ما را تأیید کرد. برای مثال روزنامهی آرمان در آخرین شمارهی خود (پنجشنبهی هفتهی پیش) در چندین مطلب به این موضوع پرداخت. این روزنامه در مطلبی با عنوان «آیتالله به اوین رفت»، اینگونه نوشت:
«رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و یکی از ارکان رکین پیروزی انقلاب و استمرار آن عصرگاه سهشنبه مهمان ویژه اوین بود. یکی از عالیترین مقامات نظام فارغ از شأن و جایگاه سیاسیاش همانند مردمان عادی به دیدار دو فرزند در بند خود در زندان اوین رفت. آنان که در طول این سالها افسانهها درباره وی و خانوادهاش بافته بودند و او را بهمثابه تافته جدابافته و فراتر از هر قید و بندی عنوان میکردند یکبار دیگر ضربهای سترگ بر ذهنیت معوجشان وارد آمد. فرزندان هاشمی که به زندان رفتند، مغرضین باز از تقلا نیفتادند و آن را ملهم از اغراض و اهداف خاص و نوعی تاکتیک سیاسی خواندند، مهدی هاشمی که به بیمارستان رفت بهانهها تراشیدند و آن را صوری خواندند و چنین گفتند که برای دیدار با آیتالله چنین برنامهای تدارک دیده شده اما حضور هاشمی در اوین باطلالسحر اراجیفبافیهای آنان بودند. هاشمی به عینه ثابت کرد بر گفته خود مبنی بر «فرزندان من با فرزندان مردم فرقی ندارند»، پایبند است و شأن و جایگاه فراقانونی برای خود قائل نیست.»
تا اینجا شاید هنوز هم به یقین نرسیده باشید. اما مطلب بعدی که در حقیقت تکمیلکنندهی پازل فوق است، بهوضوح این مسأله را مشخص میکند. در مطلب بعدی که به قلم صادق زیباکلام نگاشته شده، به مسألهی سیاست اصلی هاشمی، یعنی تقویت جایگاه اجتماعی وی اشاره شده است. هرچند که وی سعی میکند با اتخاذ سیاست یکی به نعل و یکی به میخ، اندکی از شدت و صراحت سیاست فوق بکاهد. زیباکلام مینویسد:
«اساسا نوع رفتار آیتالله هاشمی پس از اتفاقات اخیر عملا به نفع جایگاه اجتماعی ایشان تمام شده است، البته این نتیجه بدون اینکه ایشان در فکر سود و ضرر این اتفاقات باشند، حاصل شده است چراکه مطالب زیادی علیه آیتالله هاشمی توسط برخی اصولگرایان و بهویژه تندروهای اصولگرا در فضاها و رسانههای مختلف مطرح بوده و بعد از 22خرداد سال1388 حجم این بیحرمتیها هم افزایش پیدا کرده است که فکر میکنم این اتفاق تا حد زیادی جلوی این بیحرمتیها را گرفت به طوری که حتی مردم عادی هم مشاهده کردند آیتالله هاشمی در هر دوره و با هر فشار موجود و در هر بحرانی بسیار معقولانه عمل میکنند... بنابراین فکر میکنم خیلی از مردم فهیم و عمیق ایران، قطعا این رفتار ایشان را خواهند ستود؛ ملاقاتی که آیتالله با فائزه هاشمی داشتند، بعد از چند هفته بود و ملاقات قبلی با مهدی هاشمی هم در بیمارستان روی داد. من این رفتار را برای آقای هاشمی «بازی دو سر سود» نام نهادهام...»
وی سپس ادامه میدهد:
«جایگاه مردمی ایشان هم به اعتقاد من روز به روز در حال گسترش است. آن 10میلیون رای که در سال 84 به آقای هاشمی داده شد، مبین خیلی از مسائل بود، به عبارت دیگر آن آرا در حالی بود که حجم گستردهای از تبلیغات منفی دروغ از جانب تندروها علیه ایشان شکل گرفته بود. یعنی آن تعداد بیشتر افراد تحصیلکرده و فرهیخته و نخبه جامعه بودند و اگر اکنون هم به ماجرا نگاه کنیم ظرف این چند سال گذشته، جایگاه آقای هاشمی رفسنجانی به مراتب، اعتبار و وزن بیشتری پیدا کرده...»
حال، اینکه آیا هاشمی موفق میشود با چنین سیاستهایی، وجهه و جایگاه گذشتهی خود را بازیابد، سؤالی است که باید آن را از افکار عمومی و آحاد مردم پرسید. اما آن موضوعی که فعلا نمود دارد آن است که حوادثی که در عرض چند سال گذشته در حوزهی داخلی و خارجی رخ داده، مردم ایران را پختهتر از آنی کرده که به سادگی بتوان آنها را فریب داد.